ریدلی اسکات کارگردان برجسته انگلیسی است که در سینمای هالیوود فعالیت میکند. وی با فیلمهایی چون بیگانه (1979)، گلادیاتور (2000) و مریخی (2015) شناخته شده است. ریدلی اسکات تا سال 2016 سه بار نامزد جایزه اسکار بهترین کارگردانی شده است. با ادامه این مطلب از بهترین سرگرمی همراه باشید.
نام و نام خانوادگی | ریدلی اسکات (Ridley Scott) |
تاریخ تولد | ۳۰ نوامبر ۱۹۳۷ |
حرفه | کارگردانی فیلم |
سالهای فعالیت | 1965 تا کنون |
کشور تولد | انگلستان |
شهر تولد | ساوث شیلدز |
قد | 174 سانتی متر |
همسر | فلیسیتی هیوود – سندی واتسون |
فرزندان | جیک اسکات – لوک اسکات – جوردن اسکات |
زندگینامه ریدلی اسکات
کودکی و جوانی
اسکات در سال 1937 در ساوث شیلدز انگلستان از الیزابت و سرهنگ فرانسیس پرسی اسکات متولد شد. او دو برادر به نامهای فرانک و تونی اسکات داشت. برادر بزرگتر او فرانک، مانند پدرشان به نیروهای مسلح پیوست اما در سال 1980 بر اثر سرطان پوست درگذشت. تونی اسکات جوان کارگردان فیلم و شریک تجاری او در شرکت اسکات فری بود. تونی اسکات پس از مدتها مبارزه با سرطان در سال 2012 خودکشی کرد.
ریدلی اسکات به کالج هنر رویال رفت و در آنجا فعالیت سینمایی خود را دنبال کرد. او در تأسیس بخش فیلمسازی این کالج سهم به سزایی داشته است. فیلم کوتاه پسر و دوچرخه، آخرین پروژه او در کالج هنر بود. پدر و برادرش تونی اسکات در این فیلم برای او به ایفای نقش پرداختند. پس از کالج، اسکات به عنوان کارآموز در ساخت مجموعههای BBC فعالیت کرد. او در ساخت تعدادی از مجموعههای تلویزیونی محبوب آن زمان حضور داشته است.
زندگی شخصی
ریدلی اسکات تا کنون سه بار ازدواج کرده است. او برای اولین بار از سال 1964 تا 1975 با فلیسیتی هیوود زندگی مشترک را تجربه کرد. این زوج دارای دو پسر به نامهای جیک و لوک بودند که هر دو به عنوان مدیر با شرکت تولید کننده اسکات، ریدلی اسکات همکاری میکنند. وی سپس در سال 1979 با سندی واتسون، مدیر اجرایی تبلیغات ازدواج کرد. حاصل این ازدواج یک دختر به نام جوردن اسکات است. این زوج در سال 1989 از یکدیگر جدا شدند. اسکات از آن زمان با جیانینا فاسیو بازیگر زن رابطه دارد. این بازیگر در بسیاری از فیلمهای او به ایفای نقش پرداخته است. این کارگردان در زمینه مذهب علناً اظهار داشته است که یک آتئیست یا خداناباور است.
فیلم سازی
اسکات با فیلم دوئل بازها (1977) که هاروی کایتل و کیت کارادین نقشهای اصلی آن را بازی کردهاند، برای اولین بار به عنوان کارگردان در سینما ظاهر شد. این درام تاریخی مبتنی بر داستان کوتاه “دوئل” نوشته جوزف کنراد ساخته شده است. فیلم برنده جایزه بهترین فیلم سینمایی برای اسکات در جشنواره معتبر فیلم کن شد.
وی سپس در سال 1979 فیلم علمی تخیلی و ترسناک بیگانه را با نقش آفرینی سیگورنی ویور در نقش اصلی کارگردانی کرد. فیلم با موفقیت منتقدین و گیشه همراه بود و در ادامه مجموعهای از فیلمها با همین عنوان تولید شد. اثر بعدی او بلید رانر در سال 1982 بود. این فیلم با بازی هریسون فورد اگرچه یک شکست تجاری بود اما بعدتر به عنوان یک کلاسیک شناخته شده در عرصه سینما مطرح شد.
مدتی به نسبت طولانی پس از بلید رانر، اسکات فیلمی زنانه به نام تلما و لوییس (1991) را روانه سینما کرد. این فیلم حول محور زندگی دو زن است. یک زن خانه دار و دیگری پیشخدمت است. این دو که به یک سفر ماهیگیری رفتهاند مردی را که قصد تجاوز به یکی از آنها دارد را به قتل میرسانند. این فیلم که یکی از بزرگترین موفقیتهای منتقدانه او محسوب میشود، نامزدی بهترین کارگردانی جایزه اسکار را نیز برای وی به ارمغان آورده است.
موفقیتهای سینمایی
اسکات نتوانست با فیلمهای بعدی خود در دهه 90 موفقیت زیادی کسب کند اما در ادامه بار دیگر با فیلم گلادیاتور (2000) با بازی راسل کرو نام وی بر سر زبانها آمد. این فیلم یک فیلم پرفروش و برنده پنج جایزه اسکار از جمله بهترین فیلم و بهترین بازیگر مرد است. همچنین اسكات نامزدی بهترین كارگردانی را هم برای این فیلم به دست آورده است. این کارگردان به همکاری خود با کرو ادامه داد و چهار فیلم دیگر را با او کار کرد.
سقوط شاهین سیاه در سال 2001 فیلمی درباره نبرد موگادیشو، با بازی جوش هارتنت و ایوان مک گرگور، نامزدی بهترین کارگردانی را برای این کارگردان مطرح به ارمغان آورد. فیلم جنایی بعدی او با نام هانیبال در همان سال اکران شد. در این فیلم ما شاهد بازگشت آنتونی هاپکینز در نقش خود به عنوان قاتل زنجیرهای معروف، هانیبال لکتر بودیم. فیلم یک موفقیت بزرگ تجاری بود. این دنباله فیلم سکوت برهها، برنده جایزه اسکار در سال 1991 شده است.
موفقیت جهانی
بعد از وقفهای به نسبت طولانی، ریدلی اسکات با فیلم گانگستر آمریکایی (2007) که مورد پسند مردم و همچنین منتقدان قرار گرفت، به سینما بازگشت. این فیلم درباره یک عضو محترم جامعه است که در حقیقت یک ارباب موفق مواد مخدر است. فیلم حول محور برخورد کارآگاه رابرتز با او میچرخد. در سال بعد، تریلر جاسوسی یک مشت دروغ با بازی لئوناردو دی کاپریو و راسل کرو به روی پرده آمد. فیلم نظرات متفاوتی را دریافت کرده است. در ادامه ریدلی اسکات فیلم اکشن و ماجراجویی رابین هود را در سال 2010 کارگردانی کرد. در این فیلم راسل کرو در نقش رابین هود و کیت بلانشت در نقش ماریان حضور داشتند.
فیلم موفق بعدی او، فیلم علمی تخیلی پرومته در سال 2012 است. این فیلم مربوطه به بخشی از فیلم بیگانه بود. در پرومته نائومی ریپس، میشل فسبندر و شارلیز ترون به ایفای نقش میپردازند. فیلم یک موفقیت تجاری بود و نظرات مثبت زیادی را به دست آورد. وی پس از آن فیلم مریخی (2015) را کارگردانی کرد. مریخی یک فیلم علمی تخیلی با بودجهای هنگفت بود. داستان درباره شخصی به نام مارک واتنی است که در سیاره مریخ گیر افتاده است زیرا بقیه خدمه گمان کردهاند که وی به دلیل طوفان مرده است. این فیلم نیز علاوه بر کسب جایزه گلدن گلوب بهترین فیلم موزیکال یا کمدی و نامزدی اسکار بهترین فیلم، به عنوان یک فیلم پر فروش شناخته شد و مورد تحسین منتقدان زیادی قرار گرفت.
مشاغل دیگر
اسکات شرکت تولید فیلم ریدلی اسکات را به همراه برادرش تونی و کارگردانانی چون آلن پارکر و هیو هادسون تاسیس کرد. این کمپانی برای فیلمهای تجاری و تبلیغاتی خود محبوبیت زیادی پیدا کرده است.
ریدلی هم چنین شرکت اسکات فری پروداکشنز را که یک شرکت تولید فیلم و تلویزیون در بریتانیاست را به همراه برادر کارگردان خود تونی اسکات، راه اندازی کرده است. این کمپانی با شرکت بزرگتر او همکاری میکند. اسکات فری فیلمهایی مانند گلادیاتور (2000)، کراکز (2009) و غیره را تولید کرده است.
آیا میدانستید ؟
- اسکات از کلاستروفوبیا رنج میبرد.این حالت نوعی اختلال اضطراب است که در آن فرد به هنگام قرار گرفتن در محیطی بسته، میترسد که در آن گرفتار شود. او سعی داشت این حالت را در فیلم بیگانه به بازیگران خود القا کند.
- اسکات به دلیل خدماتش به صنعت فیلم سازی، برنده نشان امپراتوری بریتانیا در سال 2003 شده است.
- تمام فیلم های سینمایی وی حداقل یک بازیگر نامزد اسکار شدهاند. 15 فیلم بلند او حداقل برنده یک اسکار در زمان خود بودهاند.
- اسکات را پدر “برش کارگردان” مینامند. وی یکی از اولین کارگردانانی بود که برش کارگردانی را دوباره در سینما زنده کرد. نسخه برش کارگردان او از فیلم بلید رانر موفقیت و محبوبیت زیادی در بین مخاطبان پیدا کرد. از آن زمان به بعد اسکات بسیاری از فیلمهای خود را در نسخه برش کارگردان بر رویDVD یا BluRayمنتشر کرده است.
- ریدلی چندین فیلم خود را به خانوادهاش تقدیم کرده است. بلید رانر را به برادرش فرانک، سقوط شاهین سیاه را به مادرش و خروج : خدایان و پادشاهان را به برادرش تونی اختصاص داده است.
10فیلم برتر ریدلی اسکات
پرومته (2012)
پرومته (Prometheus) سفری عجیب را در بین یکی از محبوبترین فیلمهای 2012 تا منفورترن آنها طی کرده است. انتقادات بی دلیل نیست: فیلمنامه دامون لیندلوف، چندین سوال حل نشده را برای مخاطب خود باقی میگذارد. تعداد کمی از آنها به طور رضایت بخشی بررسی میشوند و شخصیتهای فیلم رفتارهای احمقانه بدون دلیلی دارند. با این حال، هر چه قدر هم که فیلم شلخته باشد باز هم جذاب است؛ مخصوصاً زمانهایی که مایکل فاسبندر را در تصویر داریم. تفاوت محترمانه فاسبندر در نقش دیوید با دیگر افراد جامعه، او را یه یکی از هیجان انگیزترین شخصیتهای غیرقابل پیش بینی سینمای اخیر تبدیل کرده است. حتی منتقدان هم باید بپذیرند که فیلم اغلب خیره کننده، متضاد، دارای لحظههای شگفتی آفرین و قابل توجه است.
گلادیاتور (2000)
گلادیاتور(Gladiator) تقریباً هیچ چیز جدیدی به یک فیلم حماسی رومی اضافه نمیکند، اما با این حال کار خود را به بهترین نحو انجام میدهد. اسکات یک ژانر مرده را به سبک قدیمی در سکانس های نبرد احیا میکند. او وسعت محیط فیلم را با سلولهای تنگ و منقبض شدهای که قهرمانانش در میان زنجیرها در آن گیر کردهاند به نمایش میگذارد. از همه مهم تر، داستان فیلم به همان سادگیست که روایت میشود. کرو حساسیت و ذکاوتی بیرحمانه برای کاراکتر قهرمان خود به همراه آورده است. واکین فینیکس هم بازی باشکوهی را به نمایش گذاشته است. فیلم با تأکید بیشتر بر روی مقوله مرگ، ترس از آن و نیاز به پذیرشش ( که تم اصلی اکثر آثار اسکات است)، خود را از دیگر فیلمها متمایز میکند. گلادیاتور به خوبی از پس وظیفهاش برآمده است.
مردان چوب کبریتی (2003)
مردان چوب کبریتی (Matchstick Men) یکی از کم حجم ترین فیلمهای ریدلی اسکات و یکی از شخصی ترین فیلمهای وی به شمار میآید. وی بدون شک با توانایی خود توانست یک ارتباط دقیق بین نیکولاس کیج و شخصیت مبتلا به وسواس پیدا کند. او توسط این کاراکتر توانست تا نورپردازی و مونتاژ متفاوت را نه تنها برای فضا سازی، بلکه به عنوان یک ضرورت برای فیلم تجربه کند.
هر شعاع تهاجمی نور و هر مونتاژ سریع، راهی برای نزدیکتر کردن ما به وضعیت روحی و عصبی شخصیت کیج است. از فیلم نامه که به طور مشترک توسط تد و نیکولاس گریفین نوشته شده است نباید غافل شد؛ فیلم نامهای شایسته برای همکاری گروهی از نام داران عرصه سینما. سام راکول در نقش خود انتخابی زیرکانه است. با این حال، پدیده اصلی فیلم آلیسون لوهمان در نقش دختر گم شده نیکولاس کیج است. او ترکیبی متوازن از ساده لوحی و زودباوری را که راه گشای نزدیک شدن مردان به وی است به خوبی ایفا میکند. رابطه سرد او با کیج، مردان چوب کبریتی را به یکی از گرم ترین فیلمهای اسکات تبدیل کرده است.
سقوط شاهین سیاه (2001)
سقوط شاهین سیاه کم (Black Hawk Down) شخصیت ترین فیلم اسکات است. با این حال، فیلم در رابطه با یک فرد نیست، بلکه درباره نیروی همکاری جمعی از مردان در یک موقعیت غیر ممکن است. اسکات مبارزه و کشمکش اصلی که موضوع فیلم است را در نظر گرفته و آن را به یکی از فیلمهای مجازات کننده در حافظه مخاطب تبدیل میکند. سقوط شاهین سیاه ملی گرایی افراطی را به چالش میکشد. اسکات بیشترین استفاده خود از دوربین لرزان را در این فیلم کرده است. او این کار را به نحو احسنت انجام میدهد. این رویه کابوس وار او بیش از هر چیز دیگری باعث میشود که مخاطب خود را در میانه جنگ و بین مردان گیج و ترسیده فرض کند.
مشاور (2013)
مشاور(The Counselor) ریدلی اسکات و کورماک مک کارتی توسط مردم و بسیاری از منتقدان مورد انتقاد قرار گرفت؛ تا جایی که اندرو اوهیر آن را “بدترین فیلم ساخته شده” خوانده است. با این حال این فیلم به سرعت تمایلی پرشور را برای هرکسی که در طول موج بی رحمانه فیلم قرار میگرفت، ایجاد میکرد. مشاور یکی از هیجان انگیزترین فیلم های چند سال گذشته است. در عین حال، وسواس مادام العمر اسکات با مقوله مرگ و میر، کاملاً با مرگ و میر مورد نظر مک کارتی، نویسنده فیلم، سازگار است.
او تضاد بین لطافت و عقیم بودن فضای داخلی را با سختی کویری به نمایش میکشد تا به مخاطب نشان دهد چیزی خشن و بدوی در راه از بین بردن سبک زندگی مجلل و منزوی شخصیتهای آن است. فیلمنامه بیشتر از هر چیزی به مکالمات طولانی و پرزرق و برق درباره مرگ، قتل، رابطه جنسی و مفهوم آن اختصاص دارد؛ مواردی که صحنههای اکشن فوق العاده و بی رحمانه آن را همراهی میکنند. همه اینها در اختیار فیلمی است که مملو از افرادیست که فکر میکنند باهوشتر از این هستند که سرشان کلاه برود. با این وجود، همه چیز از کنترل آنها خارج شده و آن چه برایش آماده نیستند در آینده اتفاق میافتد.
دوئل بازها (1977)
اولین فیلم اسکات (Duellists) نه تنها مشخص میکند که اسکات چه نوع کارگردانی است، بلکه دو موضوع اصلی فیلم شناسی او را نیز به مخاطب نشان میدهد: وسواس و مرگ و میر. اولی توسط هاروی کایتل به نمایش گذاشته میشود؛ مردی با نگاهی سنتی به مقوله افتخار. او یک وسواس مادام العمر نسبت به دیوید کارادین و شکست او در دوئل را دارد. مورد دوم بزرگترین ترس هوبرت با بازی کارادین است که اسکات به زیبایی آن را در یک دوئل نمایش میدهد.
سبک تصویرپردازی اسکات بخشهایی از فیلم ” باری لیندون ” کوبریک را به یاد مخاطب میآورد. فیلم ریتم خاص خود را دارد. حرکت دائمی به سمت درگیری بین مرگ و زندگی حتی در لحظات کوتاه استراحت در طول فیلم به نمایش گذاشته شده است. اسکات همچنین موفق شده است که هر دوئل را به گونهای متفاوت به روی تصویر بیاورد؛ از یک جنگ شمشیری سرعتی گرفته تا نبرد نهایی با تپانچه. گرچه دوئل بازها نمیتواند با شاهکاری که به وضوح در نظر داشته مطابقت کند، اما با این حال حتی کوبریک هم پس از صحنه نهایی کلاه خود را به احترام از سر برمیدارد. دوئل بازها یکی از خیره کننده ترین آتش افروزیها در عرصه فیلم سازی است.
تلما و لوییز (1991)
تلما و لوییز(Thelma and Louise) که بازگشت اسکات به سینما پس از نزدیک به ده سال است، همچنان فیلمی جسورانه است. فیلمی که رفتار دو قهرمان خود را حتی در هنگام نقض قانون، کاملاً قهرمانانه نشان میدهد. متن فیلم نامه كالی خووری بین یک کمدی دلنشین و یک فیلم درام در دو روی یك سكه به عقب و جلو میرود. پرداخت هنرمندانه تصویری اسکات در کل فیلم مشهود است.
زمانی که شرایط برای قهرمانان زن فیلم تاریکتر میشود او هم به فیلم لایهای مدام از مه اضافه میکند. گرچه شخصیتهای مرد کمی بیش از حد به تصویر کشیده شده اند، به هیچ وجه نمیتوان از دو شخصیت زن فیلم صرفه نظر کرد؛ یک احمق به تمام معنا با بازی خوب جینا دیویس و یک کاراکتر خسته و غمگین با بازی سوزان ساراندون. پایان بندی فیلم به طرز به خصوصی عالی است. در پایان تلما و لوییز به نوعی راهی پیدا میکنند تا بتوانند سیستمی را که در مقابل آنها قرار دارد، شکست دهند.
قلمرو بهشت (2005)
نسخه نمایش داده شده قلمرو بهشت (Kingdom of Heaven) اثری آشفته است. حرکت در آن به هم ریخته و متلاطم است. شخصیتهای فیلم به خوبی تعریف نشدهاند. زیرمجموعههای آن به هیچ جا نمیرسد و تفسیر فیلم در مورد درگیری مذهبی مدرن بی دقت است. با این وجود، برش کارگردان از فیلم که چیزی نزدیک به 191 دقیقه است یک شاهکار است. این نسخه روابط درست شخصیتها، انسجام ساختار، سرعت دهی هدف مند و مضمونی واقعی را به فیلم باز میگرداند. عملکردها از قابل اغماض به فوق العاده تغییر میکنند، به ویژه عملکرد ظریف ادوارد نورتون به عنوان یک پادشاه جذامی و ملکه عمل گرا اوا گرین. حتی گنگ بودن اورلاندو بلوم پس از این بازسازی برطرف شده و بحران ایمان او باورپذیرتر است. نسخه برش کارگردان فیلم یک حماسه قابل تأمل در مورد درگیریهای مذهبی و نیاز طرفین درگیری برای ارزش گذاری بر زندگی تمام افراد میباشد.
بلید رانر (1982)
بلید رانر (Blade Runner) مسلما بحث برانگیزترین فیلم ریدلی اسکات است.فیلم از یک کلاسیک پرطرفدار به یک شاهکار تقریباً جهانی تبدیل شده است. بلید رانر از نظر بصری پر تراکم ترین فیلم این کارگردان مطرح سینما به حساب میآید. هر قاب مملو از جزئیات و انرژی، اثری افزاینده بر روحیه مالیخولیایی فیلم میگذارد. این فیلم همچنین از نظر اخلاقی پیچیده ترین فیلم اسکات است. بلید رانر دارای یک قهرمان کاملاً خسته با بازی هریسون فورد است که مأموریتی کاملا غیرقهرمانانه در پیش دارد.
شخصیت شرور فیلم با بازی راتگر هاور یک شخصیت مسیحی است که سعی در زنده نگه داشتن مردمش دارد. همه اینها در یک شهر کاملاً ویرانه و پر از پلیسهای نژادپرست و درگیریهای قومی حضور دارند. بلید رانر فیلمی است که تقریباً هر شخصیت آن در یک بحران وجودی به سر میبرد. آن چه همه آنها را به هم نزدیک میکند اشتیاق مشترک آنها برای زندگی، ترس از مرگ و وحشت فراموش شدن است. چه چیزی انسانیتر از این مقولههاست؟
بیگانه (1979)
فیلم خیره کننده ریدلی اسکات (Alien) هنوز هم طبق استانداردهای امروزی فیلمی انقلابی به شمار میآید. فیلم حول محور دختری با بازی سیگورنی ویور است. وی نه تنها به نوعی برای بقا تعیین شده است، بلکه باهوش ترین و مقاوم ترین خدمه فضا پیما نیز به حساب میآید. تضاد بین سرعت آرام و روشمند فیلم و بخشهای ناگهانی خشونت، الگویی از نحوه ساخت یک فیلم ترسناک کامل است.
طراحی صحنه اچ آر جیجر هنوز هم از برترینها در تاریخ سینماست. وسواس ریدلی اسکات در مورد مرگ و میر باعث میشود که هر مرگ در فیلم یک وزنه سنگین به حساب بیاید. اسکات در هر بخش مقداری از خشونت را وارد میکند زیرا او میداند که ترس از مرگ غالباً اثری بیشتر از خود مرگ در بر دارد. نمایش این ترس باعث برانگیختگی احساسی ملموس تر و اجتناب ناپذیر از آن برای مخاطب میشود. صحنه معروف قفسه سینه به طرز بی نظیری پرداخته شده است. وحشتی که در چهره بازیگران است اتفاقی واقعی است زیرا هیچ یک از آنها نمیدانستند که این اتفاق خواهد افتاد. حتی با وجود سه دنباله، بیگانه هنوز هم یک موفقیت منحصر به فرد در نوع خود است.
مطالب مرتبط
مطالب اخیر
نقد و بررسی سریال House of the Dragon (خاندان اژدها)
House of the Dragon (خاندان اژدها) یک مجموعه تلویزیونی آمریکایی رو به پخش در ژانر درام فانتزی است که توسط…
بررسی بازی Cult of the Lamb (فرقه بره)
Cult of the Lamb (فرقه بره) یک بازی اکشن ماجراجویی است. و توسط توسعه دهنده مستقل Massive Monster ساخته شده…