ناروتو شیپودن انیمهای سریالی است که توسط هایاتو داته کارگردانی شده. این مجموعه پانصد قسمتی، از سال 2007 تا 2017 پخش شد. با ادامه این مطلب از بهترین سرگرمی همراه باشید.
اطلاعات کلی
نام | ناروتو شیپودن (Naruto Shippuden) |
استودیو | پیرو |
شبکه | تیوی توکیو، انیماکس |
کارگردان | هایاتو داته |
نویسنده | ماساشی کیشیموتو |
آهنگساز | یاسوهارو تاکاناشی |
زبان اصلی | ژاپنی |
تاریخ انتشار | 15 فوریه 2007 – 23 مارس 2017 |
ژانر | اکشن – ماجراجویی |
قسمتها | ۵۰۰ |
بررسی ناروتو شیپودن
بالاخره تمام شد. ناروتو شیپودن (Naruto Shippuden) دیگر در لیست کارهای عقب افتاده من نیست. این مسئله ترکیبی از احساسات مختلف را به من میدهد. احساس آرامش بعد از برداشته شدن این بار از روی دوشم، احساس دلتنگی وقتی به این 16سال گذشته فکر میکنم و کمی اندوه به خاطر به پایان رسیدن آن. رسیدن به این نقطه آسان نبود. 500 قسمت شیپودن و 220 قسمت ناروتو با تجربه تماشای یک برنامه عصرگاهی یکی نیست.
ناروتو با دو موضوع اصلی به پایان رسید: ساسوکه به روستا خیانت کرده و به دنبال کمک اوروچیمارو شرور است و سازمان جنایی آکاتسوکی خود را به دنیای نینجا نشان داده است. شیپودن دو سال و نیم به جلو میپرد به زمانی که ناروتو پس از یک ماجراجویی آموزشی طولانی با معلم منحرف خود جیرایا به دهکده برگ پنهان باز میگردد.
این انیمه (نسخه بدون ویرایش) با پرشی به زمان آینده که ناروتو و ساکورا در مخفیگاه اوروچیمارو سرانجام به ساسوکه میرسند، آغاز میشود و طعم رویداد مهمی را که قرار است رخ دهد را به مخاطب میچشاند. اما ذکر نمیکند که ما تا قسمت 51 شیپودن به این نقطه نمیرسیم و این ضد اوجترین لحظه در کل مجموعه است. در کل شروع خوبی نبود. شیپودن همچنین در بکار بردن قسمتهای پرکننده نیز خوب عمل نمیکند. درحالی که ناروتو پس از پایان داستان اصلی و در حالی که منتظر دنباله آن بودیم، شمارش اپیزودها را پوشش داد، شیپودن هر فصل دوم یا سوم قوسهای پرکننده گستردهای را وارد میکند.
روند کند داستان
برای کش دادن بیشتر سریال، قسمتهای کانن به طور منظم از تکنیکهای طولانیسازی مصنوعی استفاده میکنند. انیمههای مبارزهای با تصاویر ساکن در میدان جنگ یا چهره شخصیتها شناخته شدهاند. شیپودن آن را به حد دیگری از اتلاف وقت میبرد. من به ویژه یک قسمت را به یاد میآورم که در آن ناروتو با اوروچیمارو روبرو میشود و فقط یک دقیقه محتوای واقعی بین مکثهای نمایشی، مکثهای آرام و تکرار سطرها رخ میدهد. تکرار صحنههای قسمت قبلی بیش از هر زمان دیگری رخ میدهد و حضور آنها بیدلیل است. آنها حتی اغلب در همان قسمت تکرار میشوند، انگار که ما آلزایمر داریم. بدترین چیزی که مشاهده خواهید کرد این است که متحدان ناروتو مهرهای مخفیگاه آکاتسوکی را برمیدارند. بگذارید صحنه را برایتان تنظیم کنم.
آکاتسوکیها هنگام انجام مراسمی برای بیرون آوردن یک جانور قدرتمند اهریمنی از درون یک نینجا، خود را در داخل یک غار حبس کردهاند. در بیرون غار، چندین متحد ناروتو برای جدا کردن پنج مهر و موم پراکنده در اطراف منطقه، تقسیم شدهاند. قبل از آن، یک تله یک کلون دقیق از نظر توانایی و قدرت هر نینجا را احضار می کند، که قبل از ادامه کار باید یک به یک مبارزه کنند (فکر کردم این احمقانهترین ایده فن سرویسی است فقط برای این که بعداً از آن استفاده شود).
این مبارزهها واقعا احمقانه هستند. تکراری و فاقد هرگونه عمق است. فقط هر صحنه را کش میدهند. اگر آنها دقیقا با شخصی برابر مبارزه میکنند، چگونه میتوانند برنده شوند؟ خوب، با جنگیدن سختتر از قبل خودشان! چی…؟ این مسئله واقعا خجالتآور و ناامیدکننده است. من و دوستانم هنوز هم هر بار که بحث ناروتو میشود آن را مطرح میکنیم.
تکراری بودن بعضی قسمتهای ناروتو شیپودن
به هر حال، پس از آن به برداشتن مهر و موم میرسیم. هر کاراکتر یکی را میگیرد و برای اینکه هماهنگ آن را بردارند شروع به شمارش معکوس میکنند. آنچه آغاز میشود طولانیترین شمارش معکوس در تاریخ سینما است. چند دقیقهی پایان یک قسمت را میگیرد و در آخر مخاطب را در ابهام میگذارد تا در قسمت بعدی دوباره تمام این قضایا را تکرار کند و کلی از وقت را بگیرد. میدانید شبیه چیست؟
سریالهای آبکی. اگر تا به حال سریال Passions یا Days of Our Lives یا The Bold and the Beautiful را دیده باشید متوجه منظورم خواهید شد. با توجه به اینکه شیپودن میخواست وقت من را تلف کند، من در این بازبینی ویرایش “Kai” را انتخاب کردم. وقتی در ابتدا آن را هنگامی که در حال پخش بود دیدم، خیلی زود به جنگ بزرگ نینجا (قسمت 250شیپودن) رسیدم. بنابراین در نسخه پخش شده تجربه زیادی داشتم اما بازم هم نمیدانستم که بدترین اتفاق هنوز مانده تا برسد. از اینجا به بعد، من ناروتو شیپودن (Naruto Shippuden) را براساس نسخه Kai، که به مانگا نزدیکتر و تقریبا بدون پرکننده است، بررسی میکنم. در مورد قسمتهای پرکننده واقعا چیز زیادی برای گفتن وجود ندارد. خیلی به درد نخور هستند. آنها را تماشا نکنید.
ساختار ناروتو شیپودن
خوب، ناروتو شیپودن چگونه است؟ من میتوانم اینطور بهتر خلاصه کنم: قدیمی خوب است در حالی که جدید بد است. در واقع، ادامه مستقیم موضوعات داستانی از مجموعه اصلی موفقیتآمیز است، در حالی که عناصر جدید معرفی شده خوب نیستند. جالب اینجاست که ساختار داستان تقریباً بین رشتههای قدیمی و جدید متناوب است و شما را از یک سر طیف به انتهای دیگر میاندازد. در اولین قوس داستانی میبینید که آکاتسوکی وارد کشور شن میشود تا گارا را برای جانور شیطان درون خود تصرف کند (هدف آنها ترکیب قدرت همه جانوران شیطانی است). ما با چند نفر از اعضای جدید، از جمله نینجا شنی سابق و استاد ساسوری، آشنا میشویم.
ناروتو دوست دارد شرورانی داشته باشد که شهروندان سابق مکانی هستند که به آنها حمله میکنند تا این ارتباط عاطفی اضافی را اضافه کند. وجود ساسوری در اینجا خوب است. نه تنها برای ایجاد یک مبارزه عالی بین سه نسل از شخصیتها – و تنها مبارزه خوب با ساکورا – بلکه برای تأکید بر آسیبهایی که زندگی نینجایی میتواند به فرد وارد کند. این یک مکمل خوب برای قوس داستان گارا است. جایی که گارا به خاطر بدرفتاری با خانوادهاش سقوط کرد، ساسوری با فوت پدر و مادرش خودش را گم شد. هردو به خاطر جامعه نینجا با مشکل بزرگ شدند. کمی دقت و توجه یکی را از شر نجات داد، در حالی که دیگری دیگر هرگز نمیتواند انسان باشد.
شخصیتهای ناروتو شیپودن
اجرای ناروتو در زمینه مضمونسازی و پیوند دادن قهرمانان با شروران از بهترین انیمههای شونن است و باعث میشود به درگیری توجه کنید. آنها دارای قدرتها و سبکهای مختلف جنگی جالبی هستند که اکشن عالی را ایجاد میکنند – اکشن برای مهیج نگه داشتن آن مهم است – اما بدون وجود آن هسته عاطفی، پس از پایان جنگ با مخاطب نمیماند. ما این را بارها و بارها میبینیم. تصور کنید لی در مقابل گارا (یک فرد بیاستعداد و گمنام در مقابل اعجوبهای که ذاتا استعداد و قدرت فوقالعادهای دارد) یا ناروتو در مقابل نجی (بیگانه منفور در عین حال آزاد در مقابل برده محبوب و قدرتمند). نمونههای زیادی از این دست در ناروتو وجود دارد که تأثیر عاطفی دارند. در مبارزات بهتر نیز همین مورد برای شیپودن صدق میکند. نمونه کامل آن در فینال بزرگ است، اما بگذارید فعلا جلوتر نرویم.
شخصیتهای فرعی
شریک ساسوری – آکاتسوکی همیشه جفت سفر میکند – دیدارا است، شخصی یاوهگو با دهانهایی روی کف دستانش که خاک مخصوص مواد منفجره را میجود. من از این شخصیت متنفرم. داستان پیشینه او خیلی ضعیف و خستهکننده است انگار نویسنده داستان را لحظه آخر هنگامی که باید تحویل میداده نوشته است. پیشینه او نوجوانی زودخشم است که اجازه نداره این خشم را بروز بدهد بنابراین برای اعتراض به القاعده پیوست. همین. و او هیچوقت خفه نمیشود. بعلاوه او هر جمله را با “yeah” یا “همهم” پایان میدهد. من درک میکنم که با چنین شخصیتهای زیادی باید برای ساخت آنها خلاق بود و باید شخصیتها متمایز باشند، اما نیازی هم نیست که همه آنها عجیب و غریب باشند. این شخصیت تا پایان هرگز طبیعی به نظر نمیرسد. مبارزه او با گارا بسیار خوب است. بیشتر یک نمایش بصری است. این برخلاف مبارزه ساسوری، که داستان بیشتری دارد و در یک فضای محدود، مقیاس کوچکتر است، عمل میکند. ادامه دادن داستان دیدارا (Deidara) بعد از این قوس اشتباه بود. به طور کلی، این قوس شروع خوبی است و این تصور [غلط] را میدهد که شیپودن همان ویژگیهایی را که باعث شده سریال اصلی خوب باشد، حفظ خواهد کرد.
بازگشت ساسوکه
قوس بعدی سای جایگزین ساسوکه در تیم ناروتو را معرفی میکند. ویژگی او از نظر اجتماعی بیروح بودن است. او از کودکی به عنوان یک جاسوس و آدمکش بزرگ شده است، هیچ درکی از احساسات و روابط ندارد. این یک داستان پیشینه غمانگیز کلاسیک ناروتو است، که خوب است، اما قوس او کمک زیادی نمیکند. او توسط رئیس نینجا CIA با یک ماموریت مخفی که باید به جای اینکه ساسوکه را زنده برگرداند او را بکشد، به تیم وارد شود. این به چیزی منجر نمیشود. او با دوست شدن با دیگران قبل از اینکه ساسوکه را پیدا کنند، سعی میکند قلب خود را با احساسات پر کند، قبل از شروع درگیری، آن را خالی میکند. از همه چیز گذشته، داستان در یک سوم راه او را فراموش میکند. اگر آن را هفته به هفته تماشا میکردید، بازگشت او تعجبآور است.”اوه هی، من آن پسر را یادم است! اسمش چی بود؟”
شخصیتهای جدید در ناروتو شیپودن
با این اوصاف، سای (Sai) یکی از بهترین موارد اضافه شده است. بیشتر افراد تازه وارد از شخصیتهای قسمت پرکننده قابل تشخیص نیستند. این داستان ناروتو را به سوی دیگر ملتهای نینجا هدایت میکند، هر کدام خدمه خود را ارائه میدهند، که هیچ یک جالب نیست. مهمترین قسمت یک نینجا وحشی شیطانی است که فقط به صورت رپ صحبت میکند. به همان اندازه که به نظر میرسد آزار دهنده است
. پس از تعریف و تمجید من از بازیگران پشتیبان ناروتو در نسخه اصلی، متاسفم که مجبورم بگویم که چقدر بچههای جدید فراموششدنی هستند. از این بدتر، بازیگران اصلی کمی بیشتر از تصاویر پسزمینه هستند. چرا وقتی چنین بازیگران قدرتمندی برای کار داشتید، برای خلق شخصیتهای جدید خود را به زحمت میاندازید؟ این قوس در همان فلش فورواردی که قبلاً ذکر کردم به نتیجه میرسد. آنها ساسوکه را پیدا میکنند، او آنجا را ترک میکند و ما به نقطه شروع برمیگردیم. بیهوده.
جلوههای بصری
تغییر جهت قوس بعدی به آکاتسوکی بر روی شکار جانور بعدی متمرکز میشود. دو عضو مختلف هدایت را بر عهده میگیرند. در اینجا ما یکی از بهترین مبارزات را در شیپودن بین شیکامارو و هیدان با داس مخصوصش داریم. من در اینجا به جزئیات نمیپردازم، زیرا نمیخواهم چیزی را برای کسانی که آن را ندیدهاند اسپویل کنم و داستان چیز زیادی برای تجزیه و تحلیل ندارد
. هرگونه مبارزه با شیکامارو در صحنه برای تمرکز بر استراتژی فراتر از تواناییهای پر زرق و برق بسیار مناسب است. در مقابل، ما با شریک او کاکوزو که یک نینجا به سبک هیولای فرانکشتاین است و دارای قدرت بازگشت به زندگی است، یک مبارزه داریم. اینجا ما یه شکاف بزرگ در دیوارها میبینیم که توسط یکی از بدترین تیپهای انیمه ایجاد شده: پیشرفت قدرت قهرمان. انیمههای مبارزهای باید بزرگتر و قدرتمندتر ادامه دهند تا از رکود مخاطب جلوگیری کنند. فکر نمیکنم اگر درست انجام شود چنین چیزی لازم باشد، گرچه مخاطب اصلی این کار را انجام میدهد.
تنها زمانی که این مقیاس میتواند پایین بیاید با شروع یک مجموعه جدید است. تنظیم مجدد قدرت هر قوس، مانند انیمه بلیچ، کافی نیست. مخاطبان هنوز چیز بزرگتری میخواهند.
فراز و نشیب داستان
انیمه دراگون بال زد مثال کلاسیک این است که چرا چنین مشکلی وجود دارد. به یاد میآورید که چگونه داستان وقتی آنها با فریزا میجنگیدند قدرت و اهمیت او را تحت تأثیر قرار میداد؟ حالا به یاد دارید که چگونه شرور بعدی ظاهر شد، و باعث مسخره به نظر رسیدن او شد، و قهرمانان برای شکست دادن این شخصیت جدید باید آنقدر قوی شوند که حالا میتوانند با یک ضربه فریزا را بکشند؟
و به یاد دارید که چگونه این قدرت در چند شخصیت اصلی متمرکز شد و باعث شد بیشتر متحدان در این روند بیفایده باشند؟ خوب، ناروتو به آن نقطه میرسد. مبارزه با کاکوزو، که برای تیمی که با او میجنگید مشکل بود، با ورود ناروتو، آخرین قوس تمرینی فلج کننده ذهنیاش، که او را با خیال راحت بیرون میآورد، به پایان میرسد. از آنجا که او قهرمان اصلی است، ژانر حکم میکند که او باید کسی باشد که این کار را انجام میدهد.
لحظات دراماتیک
این به اندازه مشکل دراگون بال زد بد نیست، اما مانع از پایان شایسته یک مبارزه نمیشود، به خصوص پس از مبارزه هوشمندانه با هیدان. در مرحله بعد، ما وقتی ساسوکه تیم جدیدی را جمع میکند به دیدگاه او میپردازیم. وقتی میگویم جدید، منظورم جدید بد شیپودن (Shippuden) است. او یک نوع جکیل و هاید بدون هویت، پسر کوسهای و یک طرفدار ساسوکه دختر استخدام میکند. ساسوکه موفق میشود از دست طرفداران دخترش در خانه فرار کند تا نویسنده به همان چاه کشف شده برگردد و یکی دیگر را به ما بدهد.
میخواهید بدانید قسمت واقعا ناامیدکننده کجاست؟ او از همه بدتر است. تنها راز او یک طرفدار دختر بودن است، چیزی که “کمدی” در هر صحنه با او آن را به ما یادآوری میکند. او هرزمان که ساسوکه را میبیند، حتی در وسط یک صحنه دراماتیک، یک لحظه فن گرلی (طرفدار دختر) خواهد داشت (و نوع دیگری از این لحظات، اگر متوجه منظورم بشوید). هرکسی با او به عنوان هم گروهی دوست دارد به خودش شلیک کند.
اوج گیری داستان
همه چیز با این سه شخصیت فقط اتلاف وقت در پیشبرد رویدادی است که همه منتظر آن بودهایم: اتحاد مجدد ساسوکه و ایتاچی. ما نمیتوانیم بلافاصله اجازه دهیم این اتفاق بیفتد، البته … 125 قسمت. ابتدا به یک قوس داستانی دیگر احتیاج داریم. صرف نظر از این، هنگامی که به یک نقطه حساس رسید، چه میتوانم بگویم؟ فوقالعاده است از قسمتهای اولیه نسخه اصلی ساخته شده، نتیجهگیری در مورد داستان ایتاچی عالی است. با داستانهای پرکننده احاطه شده است، مشخص است که این داستان احتمالاً از همان ابتدا برنامهریزی شده است. تأکید آن بر شخصیت و احساسات برای ارائه آخرین قطعه از پازل، قطب مخالف جنگ بزرگ نینجا است (بعدا به آن خواهیم پرداخت). این برای من بهترین قسمت از تمام شیپودن است (Shippuden) است. این نتیجهگیری عالی منجر به یک قوس قوی دیگر میشود که در آن قهرمانان باید با رهبر آکاتسوکی، پین (Pain) روبرو شوند.
ورود پین به داستان ناروتو شیپودن
شبیه دیگر شرورهای بزرگ ناروتو، پین (Pain) و همراهان نزدیک او نیز این موضوع را دنبال میکنند که زندگی نینجا چقدر سخت است و چگونه میتواند حتی بهترین بچه را هم خراب و خرد کند. یک اتفاق از طرف “آدمهای خوب” یکی از قدرتمندترین اشرار را خلق کرد. در حالی که یک لحظه عاشقانه تقریباً او را نجات داد، همانطور که برای گارا رخ داد، اما کافی نبود که او را از مسیر درد دور کند.
او یک شرور بزرگ است. نه در حد اوروچیمارو یا ایتاچی، در کتابهای من، اما با این وجود عالی است. تواناییهای او و همراهانش جالب است. ما اکشن، داستان، شخصیت و احساسات را در یک بسته راضیکننده قرار دادهایم. این باید پایان کار باشد، با این حال، اگر در این لحظه به صفحه خود نگاه کنید و تعداد قسمتها را بررسی کنید، میفهمید که ما فقط در نیمه راه شیپودن هستیم. به جنگ بزرگ نینجا خوش آمدید.
معرفی شخصیت پین
از کجا این یکی را شروع کنیم. این میتواند یک بررسی کامل جداگانه برای خود داشته باشد. میدونی چیه؟ بگذارید این کار را بکنیم من افتادم روی غلتک، بنابراین 1000 کلمه دیگر چیست؟ بعد از پین (Pain)، یک چیزی آشکار میشود که نشان میدهد یک شخص بد دیگر در پشت همه چیز وجود دارد. (حتی نوشتن این جمله آزاردهنده است. این درد واقعی است.) این شخصیت شرور جدید چند بار به عنوان پسزمینه ذکر شد، هرچند هرگز به عنوان یک شخصیت مرتبط با امروز نیست. بعد از داستان سیاستبافیهای بیارزش که من شما را با آنها خسته نمیکنم، ملتهای بزرگ تصمیم میگیرند اختلافات خود را کنار بگذارند تا با هم متحد شوند و این شرور و ارتش هیولاهای او را شکست دهند. قصه پردازی شخصیت محور و مبارزات جذاب را به نفع دو بدن حجیم که خود را به سمت یکدیگر پرتاب میکنند، کنار بگذارید.
زمانی که احساس میکنید جذابیت آن از این کمتر نمیشود، نویسنده کارت نهایی فن سرویس و توسعهدهنده تعداد قسمت را بیرون میکشد. او با استفاده از تکنیک Reanimation که توسط اوروچیمارو در سری اصلی دوباره کشف شده است، هر شخصیت شناخته شده را دوباره زنده میکند.
تکنیکی که به سختی توانست دو تجدید حیات را مدیریت کند، اکنون میتواند صد مورد از بهترین نینجاها را با سهولت احضار کند (آنچه را که قبلاً در مورد افزایش قدرت گفتم بخاطر بسپارید). اولین بار بود که دو شخصیت Hokage از داستان بازگشتند تا به ما کمی افسانه و فاکتور “قانون خنک” بدهد. اما این بار فقط مضحک است. خارج از دو یا سه مورد، تمام کاری که انجام میدهد مبارزات مرحلهای برای فن سرویس است.
مبارزات پر زد و خورد در ناروتو شیپودن
حتی اعضای آکاتسوکی که تازه مردهاند نیز برمیگردند. بیان سطح سردرگمی من در کل این قوس دشوار است. من نمیتوانم باور کنم که هیچ نویسندهای که به خود احترام بگذارد مشکلی در این زمینه نداشته باشد.
جنگ بزرگ نینجا یک سوم قسمتهای ناروتو را تشکیل میدهد و حداقل 75 درصد از زمان حس قسمت پرکننده را میدهد. این پرکننده کانن است. حتی هنگام تماشای این مورد با ویرایش Kai، احساس میشود که پایانی وجود ندارد. احساس میکنم هرکسی که این فن ادیت را انجام میداد نیز داشت علاقه خود را از دست میداد، فقط پروژه را از روی تعهد به پایان میرساند. هرچه پیش میروید ویرایش ضعیفتر میشود.
در یک قسمت به طور متوالی یک صحنه تکرار میشود (پایان یک قسمت شروع قسمت بعدی در زمان پخش بود). فلشبکهای بیهدف بیشتر و بیشتر میشوند. شیپودن برای افزایش زمان از فلشبک بسیار زیاد استفاده میکند. استفاده از فلشبک در انیمه باید ممنوع شود. طرفداری که کار ویرایش را انجام میدهد بیشتر اوقات دیگر به خود زحمت نمیدهد صحنههای کند کشیده را حذف کند. من آنها را سرزنش نمیکنم. جنگ بزرگ نینجا تقریباً به سطح وحشتناک دراگون بال زد میرسد. گویی در احترام به احمق بودن گوکو، ناروتو همچنین یک لحظهی “در جنگ من دخالت نکن!” دارد. مهم نیست که هزاران زندگی در جریان هستند.
فراز و نشیبهای احساسی
لحظات خوبی در این زشتیها وجود دارد. کاکاشی یک قسمت خوب در برابر یک شرور مرتبط با او دارد، لحظهی احساسی دیدار ناروتو با این شخصیت بسیار تاثیرگذار است و ایتاچی مانند همیشه خوب است. اجازه ندهید که این به شما امید بدهد. این تسلی کوچکی است برای آنچه که باید پشت سر بگذارید. بنابراین، با وجود همه نشانهها، جنگ در نهایت به پایان میرسد. و درست زمانی که به نظر میرسد دیگر چیزی وجود ندارد یک چیز بیهوده دیگر پیدا میشود.
آنهایی که دوباره زنده شده بودند مردهاند، تودههای مبارزات پایان یافتهاند، مطمئناً دیگر چیزی باقی نمانده است. اما اشتباه فکر میکنید. چطور این را بیان کنم؟! شیپودن شروع به تبدیل شدن به انیمه اونگلیون (Evangelion) به خصوص پایان اونگلیون میکند. شخصیت و داستان برای داستانهای رستاخیز و یک داستان منشأ نینجا کنار گذاشته میشود. ناروتو فرزند پیشگویی میشود (بارف). الهه چاکرا زنده میشود تا جهان را از بین ببرد. در یک لحظه، حتی ماه درگیر میشود. شخصیتی که هرگز به او اهمیت نمیدهید، خودش را به عنوان یک شرور واقعی که در پشت همه چیز است نشان میدهد. بله، همان فردی که قبلاً به او اشاره کردم. او شرور واقعی واقعی نبود.
نبرد نهایی
اصلا همه اینها چه ربطی به یکدیگر دارند؟ ناروتو تمرکز خود را از دست میدهد، و از درگیریهای شخصیت محور به روایتهای حال به هم زن میرسد که به طور مداوم افزایش مییابند. بازیگران پشتیبان، به علاوه موارد جدید اضافه شده، به خاطر این روایتهای بد سقوط میکنند. دلیل منطقی بودن همه این چرندها در روایت به قدری نازک است که میتوانید ببینید که این نوار به سختی آن را در کنار هم نگه داشته است. واقعا لوس و مسخره است. پس از پایان این، آن را با آخرین درگیری ناروتو و ساسوکه جمع میکند. پس از جنگ بزرگ نینجا و پایان اواروتو، این یک نعمت الهی است که شکست نمیخورد. عالی نیست، اما بد هم نیست. این فینال از کیفیت بسیار بهتری برخوردار است، خصوصاً در کارهای تصویری، اگرچه پس از این همه پرکننده و اینکه چگونه بسیاری از اتفاقات را نادیده میگیرد، احساس عجیبی میدهد.
برخی ممکن است بگویند فیلم آخرین ناروتو (The Last Naruto) پایان واقعی مجموعه است. اینطور نیست. تنها هدف این فیلم فروش ایده رابطه ناروتو و هیناتا به شما است. زمانی را که این مسئلهای بود که آنها هرگز آن را توسعه ندادند به یاد میآورید؟ ناروتو از نادیده گرفتن هیناتا مثل همیشه به اعتراف ناگهانی عشق غیرقابل انکار پس از گذر از این قسمت پرکننده طولانی که آنها یک فیلم مینامند، میرود. هیچ پایهای برای این رابطه وجود ندارد. و برای من اصلا اهمیتی ندارد. و تمام. این ناروتو با سخنرانی طولانی من با چند هزار کلمه بیش از حد مجاز، به پایان رسید.
برسی نهایی
به طور کلی چه تصوری از آن دارم؟ خوب، قسمتهایی که من دوست دارم عالی هستند، به خصوص مجموعه اصلی. بهترین مبارزات انیمهای، پیچیدهترین شخصیتهای شرور و بهترین شخصیتهای پشتیبان را دارد. اما موارد زیادی هم وجود دارد که آن را پایین میکشد. شیپودن (Shippuden) باید نتیجهای برای ایتاچی، اوروچیمارو، ساسوکه و آکاتسوکی باشد (همانطور که برای اولین بار مقرر شد، نه آنچه که برای توجیه جنگ بزرگ به آن تبدیل شد). حداکثر 150 قسمت برای پوشش محتوای طلایی در این 720 قسمت عظیم.
نتیجه گیری
از وقتی که برای دیدن مجموعه گذاشتم پشیمان نیستم. کاش میتوانستم آن را پیشنهاد دهم، اما با وضعیت فعلی آن، نمیتوانم از مشکلاتی که در پایان به وجود میآید چشمپوشی کنم. حداکثر توصیه میکنم از ویرایش Kai، از سری اصلی تا زمان نتیجهگیری قوس داستانی Pain آن را تماشا کنید. هیچکس لازم نیست فراتر از این حد برود. سوال اصلی این است که آیا اتمام شیپودن انگیزهای برای شروع بوروتو بوده است؟ نه جواب منفی است. ناروتو در زندگی من تمام شده است.
جلوه بصری– متوسط
مانند اکثر انیمههای شونن طولانی مدت ناروتو شیپودن (Naruto Shippuden) در آرت و تصویرسازی خود متناقض است. میتوانید اپیزودهایی با انیمیشن درخشان، روان و فیلمبرداری مناسب داشته باشید. همچنین میتوانید قسمتهایی پر از تصاویر ساکن و کات اوت شخصیتهایی که به آرامی از صفحه عبور میکنند داشته باشید. طراحی شخصیتها جزئیات خود را از دست دادهاند تا ترسیم و پویانمایی آنها آسانتر شود.
صدا – متوسط
موسیقی هنوز هم به عنوان یکی از بهترین مجموعهها در میان انیمههای شونن میدرخشد. دوبله نسبت به ناروتو کلاسیک پیشرفت چندانی ندارد. آنهایی که قبلاً عالی بودند هنوز هم عالی هستند. صدای انگلیسی ناروتو هنوز به نظر من بد است.
داستان – متوسط
ناروتو و شرکت همچنان که با دشمنان قدیمی و جدید مبارزه میکنند، به جستجوی خود برای ساسوکه ادامه میدهند. رشته های قدیمی در حال اجرا خوب هستند ، موضوعات در حال پخش قدیمی خوب هستند، در حالی که داستانهای جدید معرفی شده پرکننده هستند.
کیفیت کلی – متوسط
پیشنهاد: فقط برای طرفداران ناروتو کلاسیک. حتی اگر ویرایش Naruto Kai را تماشا کنید، این باز هم یک انیمه عظیم و طولانی است که نمیتوانم آن را به کسی که قبلاً مجموعه اصلی را ندیده، توصیه کنم. اگرچه چندین نتیجه رضایتبخش برای طرفداران وجود دارد.
دانلود ناروتو شیپودن
مطالب مرتبط
مطالب اخیر
نقد و بررسی سریال House of the Dragon (خاندان اژدها)
House of the Dragon (خاندان اژدها) یک مجموعه تلویزیونی آمریکایی رو به پخش در ژانر درام فانتزی است که توسط…
بررسی بازی Cult of the Lamb (فرقه بره)
Cult of the Lamb (فرقه بره) یک بازی اکشن ماجراجویی است. و توسط توسعه دهنده مستقل Massive Monster ساخته شده…