نام فیلم | لیکریش پیتزا (Licorice Pizza) |
کارگردان | پل توماس اندرسون |
ژانر | کمدی – درام – عاشقانه |
سال ساخت | 2021 |
بازیگران | آلانا هایم – کوپر هافمن – شان پن – تام ویتز |
کشور | آمریکا |
تولید کننده | Metro-Goldwyn-Mayer |
توزیع کننده | United Artists Releasing |
زبان | انگلیسی |
IMDB | 10/8.1 |
Rotten tomatoes | 91% |
Metacritic | 89% |
لیکریش پیتزا روایتگر داستانی در دره سن فرناندو در دهه 1970 است و داستان زندگی آلانا کین و گری ولنتاین را دنبال میکند، جایی که با هم به دنیا آمدند، بزرگ شدند، بازی کردند و عاشق شدند. در این مقاله به نقد و بررسی و نیز دانلود این فیلم سینمایی ساخت 2021 خواهیم پرداخت. پس همراه بهترین سایت باشید.
مقدمه
چشم انداز طلایی و درخشان پل توماس اندرسون از سان فرناندوولی در دهه 1970، در “لیکریش پیتزا” تصویری رویایی و مستعد برای وقوع هر اتفاقی است؛ گویی این چشم انداز نمیتوانست چیزی واقعی باشد. این مکانیست که در خلال قدم زدنها و صحبتهای طولانی و جادویی و ماجراجویی نهفته در هر کوچه و خیابان آن، با گذر هر روز به شب، هر اتفاقی ممکن است رخ دهد. با این حال، در بطن آن حس شادی و بازیگوشی، رگههایی از احساس خطر غیرقابل انکار پنهان است.
این احساس بیتابی در موسیقی متن نیز بازتاب یافته است. این موسیقی نتیجه همکاری مکرر اندرسون و گیتاریست باهوش ریدیوهد، جانی گرینوود است. این احساس در افتتاحیه بزرگ سالن پینبال در بلوار ونتورا، توسط نورافکنهایی که بیوقفه به آسمان میتابند نیز وجود دارد. در لحظات جسورانه بازی چشمگیر نقشهای مکمل از بردلی کوپر و شان پن، که هر دو دست به انتخابهای پر ریسکی در بازیگری زدهاند، نیز احساس مشابهی به چشم میخورد. در حالی که روز به شب تبدیل میشود، هر اتفاقی ممکن است بیفتد. اما آیا شما هم برای این اتفاقات آماده هستید؟
پسزمینه فیلم
مکان فیلمبرداری جاییست که اندرسون از دوران کودکی خود به خوبی با آن آشناست و هنوز هم در آنجا زندگی میکند. عشق او به این منطقه، مراکز تجاری حومه شهری و معمولی آن، خاص و قابل لمس است. اینجا محله دوران جوانی من هم هست. من در وودلند هیلز بزرگ شده ام، درست پایین آزادراه 101 که اتفاقات لیکریش پیتزا در آن رخ میدهند. من هم خاطرات خوبی از فروشگاههای زنجیرهای موسیقی کالیفرنیای جنوبی دارم که عنوان فیلم به آن اشاره میکند.
در کودکی به یکی از شعبههای آن در بلوار توپانگا کانیون در کانوگا پارک، روبروی خیابان توپانگا پلازا سر میزدم. او قبلاً هم در تعدادی از فیلمهای قدیمی و خوب خود که باعث شهرتش شده است، ما را به گشت و گذار در این منطقه برده است. این فیلمها “بوگی نایتز” و “مگنولیا” هستند. اندرسون با “لیکریش پیتزا”، تصویر ملایمتری از این محله را به مخاطب ارائه میدهد. اندرسون از تمام تکنیکهای ایجاد هیجان که امضای شخصی او در کارگردانی هستند استفاده کرده است. او علاقهاش به عنوان یک نویسنده به درام را نیز برای روایت داستانی شیرین به کار برده است.
غیرمنتظره پایدار!
داستانی که او روایت میکند در تمام طول فیلم غیرمنتظره باقی میماند. اندرسون به طرز ماهرانهای با قرار دادن چند سکانس اکشن در میان ماجرا، لحن داستان را تغییر میدهد. او در این روند از طنزی پوچ به سمت عاشقانهای لطیف حرکت میکند. روایت “لیکریش پیتزا” به بهترین شکل ممکن به صورتی پرپیچ و خم دنبال میشود. شما هرگز حدس نمیزنید داستان به کجا میرود؛ در عین حال کنجکاوی دانستن پایان ماجرا شما را لحظهای رها نمیکند. وقتی هم بالاخره به انتهای داستان میرسید، دوست دارید فیلم همچنان ادامه پیدا کند. من به شخصه وقتی تیتراژ فیلم به پایان رسید، تمایلی نداشتم صندلی خود و سالن سینما را ترک کنم. من در خلوت غم انگیز فیلم، طلسم و غرق شده بودم.
حضور بازیگران جوان
اندرسون از آلانا هایم و کوپر هافمن که هر دو اولین فیلم بلند خود را بازی کردهاند، بازی فوق العاده ای گرفته است. لیکریش پیتزا از هر دوی آنها فوق ستاره ساخته است، چیزی که هر دو نفرشان سزاوار آن هستند. هافمن، پسر فیلیپ سیمور هافمن فقید است که رابطه طولانی و پربارش با اندرسون منجر به خلق برخی از پر اهمیتترین کارها در حرفه او شده است. این کارنامه از فیلم دلخراش “بوگی نایتز” تا داستان دهشتناک “استاد” را در بر میگیرد.
هافمن ظاهر و رفتار بسیار متفاوتی نسبت به پدرش دارد. او خوش بینی مصری و پسرانهای دارد. با این وجود، وی نیز همچون پدرش حضوری جذاب بر روی صفحه نمایش دارد. هایم هم یک ستاره بی برو برگرد است. او آن چه لازم است را در اختیار دارد: تلالو کاریزماتیک و مجذوب کنندهای که نتوان از او چشم برداشت. او کوچکترین خواهر از سه خواهری است که گروه راک مستقل HAIM را تشکیل میدهند.
آنها رابطه طولانی و پر ثمری با اندرسون دارند. اندرسون چندین موزیک ویدیوی آنها را کارگردانی کرده است. هایم رویکرد بیعیب و نقصی دارد که منجر شده است انتخابهای الهامبخشی را در کارنامه حرفهای خود داشته باشد. تناسب متقابل بین او و هافمن باعث میشود که شما به یاد کمدیهای کلاسیک اسکروبال بیفتید. هر دوی آنها گویی در دنیای دهه ۷۰ فیلم کاملاً جا افتادهاند. خواهران واقعی هایم، دانیل و استه، نقش خواهران آلانا را بازی میکنند. این انتخاب فیلم را واقعیتر کرده است. والدین واقعی آنها نیز نقش والدینش را در فیلم بازی میکنند. این ترکیب در صحنه خنده دار شام شب جمعه به زیبایی نتیجه داده است.
روایت در فیلم
تا اینجای نقد، بحث در مورد داستان را شروع نکردهایم. البته داستان واقعاً مساله اصلی فیلم نیست. روایت در لیکریش پیتزا به طور خلاصه درباره تجربیات آلانا هایم و گری هافمن در محل زندگیشان است. این دو مشاغل مختلفی راه میاندازند، از یکدیگر دلربایی میکنند و وانمود میکنند که به همدیگر اهمیتی نمیدهند. در عین حال هم درگیر رابطه با افراد دیگر میشوند تا از عاشق شدن جلوگیری کنند. دختر 25 ساله است و پسر 15 ساله. آنها در دبیرستان پسرک و هنگامی که او در “پیکچر دی” به عکاسان کمک میکند، با یکدیگر آشنا میشوند. چیزی که به این عاشقانه بیشکل معنا میدهد این است که بسیار معصومانه است و در شروع فیلم رفتاری کودکانه دارد. اندرسون در همان اوایل عاقلانه نشان میدهد که گری بیشتر از سن خود میفهمد.
این جنبه از فیلم به گونهای یادآور مکس فیشر در “راشمور” است. همه بزرگسالانی که با گری رو به رو میشوند، او را جدی میگیرند و با او مانند یک بزرگسال رفتار میکنند. این واقعیت که او در گذشته یک ستاره کودک بوده نیز ارتباط زیادی با بلوغ شخصیتی او دارد. شخصیت گری از گری گوتزمن، شریک قدیمی تام هنکس که در جوانی بازیگر بود الهام گرفته شده است. وقتی او آلانا را ملاقات میکند و فوراً دلباخته او میشود، چنان با اعتماد به نفس او را خطاب قرار میدهد که آلانا نمیتواند به دنیای او کشیده نشود.
رابطه همیشه در حال تکامل آنها چارچوبی را برای فیلم فراهم میکند. با این حال لیکریش پیتزا در واقع در مورد سفر این زن جوان برای کشف خودش است؛ امتحان کردن مشاغل و لباسهای مختلف، اولویتها و شخصیتهای مختلف، و فهمیدن آنچه باید بفهمد. مارک بریجز، طراح لباس برنده اسکار(Phantom Thread) ، ظاهر او را برای حضور در هر موقعیت جدید انتخاب میکند.
مطالب مرتبط: نقد و بررسی مینی سریال داستان واقعی (True Story) + دانلود
شخصیتها در لیکریش پیتزا
اکثریت قریب به اتفاق شخصیتهایی که اندرسون در طول زندگی حرفه ای خود بر روی آنها متمرکز بوده است، مردان بودهاند؛ از دیرک دیگلر گرفته تا رینولدز وودکاک. بنابراین، دیدن چرخش غرایز هنری او به سمت یک زن بخشی از تازگی و بداعت لیکریش پیتزا است. امید داشتن برای آلانا رویکردی جاوردان و ابدی است. اما واقعیت زندگی در جایگاه یک زن جوان در لس آنجلس، به عنوان یک جهنم به تمام معنا، زندگی او را تحت تاثیر قرار میدهد. شاید این جهنم زمانی که او در فکر بازیگر شدن است، مکالمه آزاردهنده او با یک مدیر برنامه باشد.
شاید هم موتورسیکلت سواری نیمه شب با یک ستاره قدیمی سینما. پن در نقش ویلیام هولدن، به طور غیر قابل انکاری جذاب است. کوپر بهعنوان جان پیترز، آرایشگری است که زمانی دوست پسر باربرا استرایسند بوده است. شخصیت او به وضوح به عنوان یک منبع تهدید عمل میکند. او نقش خود را در چند صحنه به شکلی خنده دار و در عین حال ترسناک ایفا میکند. کریستین ابرسول، اسکایلر گیسوندو، بنی سافدی، جوزف کراس، و تام ویتس از جمله بازیگرانی هستند که در این فیلم پر بازیگر لحظات درخشانی از بازیگری دارند.را برای مخاطبان ارائه دادهاند.
حضور پیترز در این برحه زمانی در هالیوود امری حیاتی است. گری من را یاد خیلی از بچههایی میانداخت که با آنها بزرگ شدهام. این افراد برای خود مدیر برنامه و عکسهای پرتره داشتند. همیشه زودتر از چیزی که باید مدرسه را برای مصاحبههای کاری ترک میکردند. والدینی داشتند که آنها را به سرتاسر شهر میبردند تا رویاهای خود را برای ستاره شدن دنبال کنند. گری ابتکار عمل را به دست میگیرد و این ایده را به مسیر دیگری هدایت میکند.
آلانا نیز در طول مسیر همراه او میشود. یک شات طولانی که در آن دوربین گری را که وارد پالادیوم هالیوود میشود تا شرکت ساخت تشک آبی خود را راه اندازی کند، (کاری که گوتزمن در واقع انجام داد) دنبال میکند، همزمان شروع “بوگی نایتز” و پایان “فانتوم ترد” را به یاد میآورد. اندرسون که باری دیگر فیلمبرداری فیلم خود (این بار در کنار مایکل باومن) را بر عهده دارد این لحظه و لحظات دیگر را با شگفتی و مالیخولیا درهم میآمیزد.
رویکرد کارگردان
اندرسون مثل همیشه زمان و مکان را به خوبی به نمایش میگذارد. جزئیات فیلم، بدون تبدیل شدن به کاریکاتورهای باورناپذیر، کاملاً دقیق هستند. یک تلفن با شماره گیر چرخشی به رنگ آبی بر روی دیوار آشپزخانه آویزان است. بیلبورد تبلیغاتی ایستگاه رادیویی راک اند رول KMET بالای پمپ بنزین قرار دارد. گری در شرمن اوکس به جای محلههای شیکتر جنوب بلوار، در خانهای ساده و به سبک اواسط قرن زندگی میکند. کمبود بنزینی که این دوره مردم را آزار میداد، یک منبع تنش دیگر در زندگی این شخصیتها است؛ شخصیتهایی که سعی میکنند راه خود را در جهان باز کنند. اندرسون با مباحث ژئوپلیتیک سر بیننده را درد نمیآورد. وی تنها گری را نشان میدهد که با حرکت آهسته از کنار صفهای طولانی ماشینها در پمپ بنزین عبور میکند.
در همین حال “life on mars” دیوید بووی نیز به عنوان یک انتخاب موسیقی هوشمندانه در پسزمینه پخش میشود. داستان عاشقانه دردناک فیلم در پایان دوباره دنبال میشود. در کنار همه این جزئیات روایی، ممکن است این احساس در بیننده به وجود بیاید که در جستجوی خود به جایی نرسیده است. با این حال او به خوبی میداند که بهترین فیلم سال را تماشا کرده است.
دانلود فیلم سینمایی لیکریش پیتزا (Licorice Pizza)
نکات جالب
- هیچکدام از بازیگران جوان فیلم نمیدانستند که بردلی کوپر در این فیلم حضور دارد. او در حالی که دوربینها در حال فیلمبرداری بودند، با لباس کامل در صحنه ظاهر شد و آنها را غافلگیر کرد. آخرین برداشتی که در فیلم استفاده شد، جایی که جان پیترز خود را معرفی میکند و میپرسد چه کسی مسئول آنجاست، اولین باری بود که کوپر هافمن و آلانا هایم او را دیدند.
- هر زمان در فیلم که آلانا در حال رانندگی کامیون دیده می شود، در واقع خود اوست که در حال رانندگی کامیون است. در این سکانسها از بدلکار و حقههای سینمایی استفاده نشده است.
- جورج دی کاپریو، پدر لئوناردو دی کاپریو، مردی است که در یک سکانس یک تخت آبی به گری میفروشد. جورج دی کاپریو در دورانی که در این فیلم به تصویر کشیده میشود، در هنر زیرزمینی کالیفرنیای جنوبی چهرهای شناخته شده بود.
- این اولین نقش در حرفه بازیگری کوپر هافمن است.
- فرزندان پل توماس اندرسون در صحنههای مختلفی در طول فیلم ظاهر میشوند. در مهمترین آنها، دختر بزرگ او، نقش دختر نوجوانی را بازی میکند. دختری که وقتی گری میبیند جک هولدن در رستوران است، در کنار گری نشسته است.
- منابع الهام اصلی این فیلم “American graffiti” (1973) و “fast times at ridgemont high” (1982) هستند. داستان دومی هم در سان فرناندوولی اتفاق میافتد. در این فیلم صحنهای هم در یک فروشگاه واقعی لیکریش پیتزا وجود دارد.
- در ابتدا نقش جان پیترز در این فیلم به لئوناردو دی کاپریو پیشنهاد شد. در همان زمان نقش اول استن کارلایل در فیلم گیلرمو دل تورو نیز به او پیشنهاد شد. این باعث شد بردلی کوپر به جای او با پل توماس اندرسن قرارداد امضا کند. با این حال، مذاکره با دل تورو برای بستن قرارداد به شکست انجامید و او مجبور به کناره گیری از فیلم شد. این فرصتی را برای کوپر ایجاد کرد تا در هر دو فیلم جانشین دی کاپریو شود.
- کوپر هافمن قصد نداشت بازیگر شود. زمانی که پل توماس اندرسون با این فیلمنامه با او تماس گرفت، تغییر عقیده داد. به گفته اندرسون، هافمن بسیار مردد بود و میخواست جزئیات بیشتری از فیلم بداند. این نشانه هوش بالای این مرد جوان است.
مطالب مرتبط: نقد و بررسی فیلم اعلان قرمز (Red Notice) + دانلود
مطالب مرتبط
مطالب اخیر
نقد و بررسی سریال House of the Dragon (خاندان اژدها)
House of the Dragon (خاندان اژدها) یک مجموعه تلویزیونی آمریکایی رو به پخش در ژانر درام فانتزی است که توسط…
بررسی بازی Cult of the Lamb (فرقه بره)
Cult of the Lamb (فرقه بره) یک بازی اکشن ماجراجویی است. و توسط توسعه دهنده مستقل Massive Monster ساخته شده…