Trending News

معرفی کارگردان عباس کیارستمی + دانلود بهترین فیلم‌ها
عباس کیارستمی-کارگردان
بیوگرافی

معرفی کارگردان عباس کیارستمی + دانلود بهترین فیلم‌ها 

عباس کیارستمی (زاده 1 تیر 1319 تهران – درگذشته 14 تیر 1395 پاریس) کارگردان، فیلمنامه‌نویس، شاعر، عکاس و تهیه‌کننده فیلم ایرانی بود. کیارستمی از سال 1970 میلادی در کار سینما شروع به فعالیت کرد. وی بیش از چهل فیلم سینمایی، کوتاه و مستند ساخته است. برای آشنایی با زندگی حرفه‌ای او و برترین آثارش، با ادامه این مطلب از بهترین سرگرمی همراه باشید.

نام و نام خانوادگیعباس کیارستمی
تاریخ تولد1 تیر 1319
حرفهکارگردان، عکاس، فیلمنامه‌نویس، تهیه‌کننده، نویسنده، تدوین‌گر، شاعر
کشور تولدایران
شهر تولدتهران
قد175 سانتی‌متر
همسرپروین امیرقلی (1969–1982)
پدراحمد کیارستمی
مادرزهرا کیارستمی
فرزنداناحمد، بهمن
فهرست موضوعات

بیوگرافی عباس کیارستمی

عباس-کیارستمی-کارگردان
عباس-کیارستمی-کارگردان

نخل طلا تا 50 فیلم برتر تاریخ

کیارستمی برای کارگردانی سه‌گانه کوکر (1987_1994)، کلوزآپ (1990)، ، طعم گیلاس (1997) – که جایزه نخل طلا جشنواره فیلم کن ۱۹۹۷ را به دست آورد – و فیلم  باد ما را خواهد برد (1999مورد تحسین منتقدین قرار گرفت.

وی در کارهای بعدی خود، کپی برابر اصل (2010) و مثل یک عاشق (2012)، برای اولین بار در خارج از ایران فیلمبرداری کرد: به ترتیب در ایتالیا و ژاپن. فیلم‌های او اغلب در میان برترین‌های تاریخ سینما قرار گرفته‌اند. قابل توجه است که کلوزآپ در نظرسنجی معروف و مشهور سایت اَند ساوند (Sight & Sound) در سال 2012 در میان 50 فیلم برتر تاریخ قرار گرفت.

فیلمساز موج نو ایرانی

کیارستمی به عنوان فیلمنامه‌نویس، تدوینگر فیلم، کارگردان هنری و تهیه‌کننده به طور گسترده کار کرده بود.
وی همچنین تیتراژ و مطالب تبلیغاتی را طراحی می‌کرد. وی شاعر، عکاس، نقاش، تصویرگر و طراح گرافیک نیز بود.

او بخشی از نسلی از فیلمسازان موج نو ایرانی بود. موج نو یک جنبش فیلم فارسی است که از اواخر دهه 1960 آغاز شد. این جنبش شامل کارگردانانی پیشگام همچون بهرام بیضایی، ناصر تقوایی، علی حاتمی، مسعود کیمیایی، داریوش مهرجویی، سهراب شهید ثالث و پرویز کیمیاوی است. این فیلمسازان فنون مشترک بسیاری دارند، از جمله استفاده از گفتگوی شاعرانه و روایت‌های تمثیلی که به مضامین سیاسی و فلسفی می‌پردازد.

کیارستمی به استفاده از شخصیت‌های اصلی کودک، سبک مستندگونه، بهره‌گیری از فضاهای روستایی و و نیز مکالمه شخصیت‌ها در اتومبیل، شهرت داشت. وی همچنین به دلیل استفاده از شعر فارسی در گفتگوها، عناوین و مضامین فیلم‌هایش مشهور است.

فیلم‌های کیارستمی حاوی میزان قابل توجهی از ابهام، ترکیبی غیر معمول از سادگی و پیچیدگی و اغلب ترکیبی از عناصر خیالی و مستند است. مفاهیم تغییر و تداوم، علاوه بر مضامین زندگی و مرگ، نقش مهمی در آثار کیارستمی دارند.

اوایل زندگی

کیارستمی در تهران متولد شد. اولین تجربه هنری وی نقاشی بود که تا اواخر نوجوانی ادامه داد. در 18 سالگی اندکی قبل از ترک خانه برای تحصیل در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران در یک مسابقه نقاشی برنده شد. وی در رشته نقاشی و طراحی گرافیک تحصیل کرد. در هنگام تحصیل برای تأمین هزینه‌های زندگی به عنوان پلیس راهنمایی رانندگی مشغول به کار شد.

کیارستمی به عنوان یک نقاش، طراح و تصویرگر در دهه 1960 در طراحی پوستر و ساخت آگهی‌های بازرگانی فعالیت می‌کرد. او بین سالهای 1962 و 1966 حدود 150 تبلیغ برای تلویزیون ایران ساخت.
در اواخر دهه 1960، او ایجاد ساخت تیتراژ برای فیلم‌ها (از جمله قیصر ساخته مسعود کیمیایی) و تصویرگری کتاب‌های کودکان را آغاز کرد.

فیلم‌سازی

دهه 1970

نان و کوچه

در سال 1969، جنبش موج نوی سینمای ایران با فیلم گاو ساخته داریوش مهرجویی آغاز شد. در آن هنگام کیارستمی به ایجاد یک بخش فیلم‌سازی در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در تهران کمک کرد.
اولین فیلم کیارستمی با همکاری کانون، فیلم دوازده دقیقه‌ای نان و کوچه (1970) بود. این فیلم کوتاه نئورئالیسم درباره رویارویی یک بچه مدرسه‌ای با یک سگ وحشی بود.

زنگ تفریج

فیلم بعدی زنگ تفریح نام داشت که سال 1973 ساخته شد. این بخش با تولید نه تنها فیلم‌های کیارستمی، بلکه با فیلم‌های ایرانی مانند دونده و باشو، غریبه کوچک، به یکی از مهمترین استودیوهای فیلم ایران تبدیل شد.

در دهه 1970، کیارستمی سبک فردگرایانه ساخت فیلم را دنبال کرد. او هنگام صحبت درباره اولین فیلم خود، اظهار داشت: ” نان و کوچه اولین تجربه من در سینما بود و باید بگویم یک تجربه بسیار دشوار. من مجبور شدم با یک کودک بسیار کوچک، یک سگ و یک گروه غیرحرفه‌ای کار کنم به جز مدیر فیلمبرداری که دائماً غر می‌زد و شکایت داشت. خوب، مدیر فیلمبرداری از طرفی حق داشت زیرا من از روش فیلم‌سازی که به آن عادت کرده بود پیروی نمی‌کردم.”

تجربه و مسافر

کیارستمی پس از فیلم تجربه (1973)، فیلم مسافر را در سال 1974 منتشر کرد. مسافر داستان قاسم جولایی، پسری آشفته و دردسرساز از یک شهر کوچک ایران را روایت می‌کند. او قصد حضور در یک مسابقه فوتبال در تهران را دارد. او برای جمع‌آوری پول دوستان و همسایگان خود را فریب می‌دهد و در نهایت به موقع به ورزشگاه تهران می‌رسد.

این فیلم عزم راسخ پسر برای رسیدن به هدفش و بی‌توجهی وی به اثرات اعمال غیراخلاقی‌اش را نشان می‌دهد. همچنین این فیلم به رفتار انسان و تعادل بین درست و غلط می‌پردازد.
این فیلم باعث شهرت کیارستمی به واقع‌گرایی، سادگی و سبک پیچیده و همچنین نوعی شیفتگی وی بین روح و جسم بشری شد.

سال 1975 کیارستمی دو فیلم کوتاه به نام‌های من هم می‌توانم و دو راه حل برای یک مسئله را کارگردانی کرد. در اوایل سال 1976، وی فیلم رنگ‌ها را منتشر کرد. پس از آن فیلم پنجاه و چهار دقیقه‌ای لباسی برای عروسی را به نمایش درآورد. داستان فیلم لباسی برای عروسی درباره سه نوجوان است که به خاطر کت و شلوار عروسی با یکدیگر درگیر می‌شوند.

نخستین فیلم بلند کیارستمی، فیلم 112 دقیقه‌ای گزارش (1977) است. داستان آن درباره یک ارزیاب مالیاتی است که به دریافت رشوه متهم می‌شود. در ادامه ماجرا یک خودکشی هم در داستان اتفاق می‌افتد. در سال 1979، او فیلم قضیه شکل اول، شکل دوم را تهیه و کارگردانی کرد.

دهه 1980

در اوایل دهه 1980، کیارستمی چندین فیلم کوتاه را کارگردانی کرد. این فیلم‌های کوتاه عبارتند از: بهداشت دندان (1980)، به ترتیب یا بدون ترتیب (1981) و همسُرایان (1982). در سال 1983، او فیلم همشهری را کارگردانی کرد.

اثر بین‌المللی

کیارستمی با ساخت فیلم خانه دوست کجاست؟ در بیرون از ایران هم شناخته شد. این فیلم‌ها اساس تولیدات بعدی او را ایجاد کردند.
این فیلم روایت ساده‌ای از تلاش یک بچه مدرسه‌ای 8 ساله با وجدان برای بازگرداندن دفترچه یادداشت دوستش در یکی از روستاهای همسایه است که مبادا دوستش از مدرسه اخراج شود. باورهای سنتی مردم روستایی ایران به تصویر کشیده می‌شود.
این فیلم به دلیل استفاده شاعرانه از مناظر روستایی ایران و واقع‌گرایی، هر دو عنصر مهم کار کیارستمی مورد توجه قرار گرفته است. کیارستمی این فیلم را از دید یک کودک ساخته است.

سه‌گانه کوکر

فیلم‌های خانه دوست کجاست؟، زندگی و دیگر هیچ (1992)، زیر درختان زیتون (1994) توسط منتقدان سه گانه کوکر نام گرفته‌اند. علت این نام‌گذاری به خاطر این است هر سه فیلم، روستایی به نام کوکر در ایران را به تصویر می‌کشند. این فیلم‌ها همچنین به زلزله 1990 منجیل-رودبار مربوط می‌شود که در آن 40000 نفر جان خود را از دست دادند.

کیارستمی از مضامین زندگی، مرگ، تغییر و تداوم برای اتصال فیلم‌ها استفاده می‌کند. این سه گانه در فرانسه و سایر کشورهای اروپای غربی مانند هلند، سوئد، آلمان و فنلاند بسیار خوش درخشید. اما، کیارستمی این سه فیلم را سه گانه در نظر نگرفته است.

از نظر وی دو فیلم آخر و فیلم طعم گیلاس (1997) با توجه به مضمون مشترک آنها درباره ارزش زندگی، یک سه گانه را می‌سازند. کیارستمی در سال 1987 داستان فیلم کلید را نوشت و آن را تدوین کرد اما کارگردانی نکرد. وی در سال 1989، فیلم مشق شب را ساخت.

دهه 1990

کلوزآپ و موفقیت‌هایش

نخستین فیلم کیارستمی در دهه 1990 کلوزآپ نام داشت. این فیلم داستان محاکمه واقعی مردی را روایت می‌کند که هویت محسن مخملباف، سازنده فیلم را جعل کرده است. او خانواده‌ای را فریب می‌دهد و آنها فکر می‌کنند قرار است در فیلم جدید او بازی کنند.

آن خانواده گمان می‌كنند كه انگیزه این کار وی سرقت است. اما آن فرد که در اصل حسین سبزیان نام دارد می‌گوید که انگیزه‌های وی پیچیده‌تر بوده است. این فیلم بخشی از آن مستند و بخشی استودیویی است. فیلم توجیه اخلاقی سبزیان را برای غصب هویت مخملباف بررسی می‌کند و توانایی او را در درک استعداد فرهنگی و هنری خود زیر سوال می‌برد.

این فیلم در لیست 50 فیلم برتر موسسه فیلم بریتانیا رتبه 42 را کسب کرد. کلوزآپ مورد تحسین کارگردانانی چون کوئنتین تارانتینو، مارتین اسکورسیزی، ورنر هرتسوک، ژان-لوک گدار و نانی مورتی قرار گرفت. فیلم کلوزآپ در سراسر اروپا اکران شد.

تکمیل سه گانه با دو اثر دیگر

در سال 1992، کیارستمی فیلم زندگی و دیگر هیچ را ساخت. منتقدان آن را دومین فیلم سه گانه کوکر می‌دانند. این فیلم ماجرای یک پدر و پسر خردسالش را دنبال می‌کند. آنها در جستجوی دو پسر جوان که می‌ترسند در زلزله 1990 مرده باشند، از تهران به کوکر می‌روند.

پدر و پسر در حالی که از میان منطقه ویران شده عبور می‌کنند، با بازماندگان زلزله که در میان فاجعه زندگی خود را ادامه می‌دهند ملاقات می‌کنند. در آن سال کیارستمی برای کارگردانی این فیلم برنده جایزه روبرتو روسلینی، اولین جایزه فیلم حرفه‌ای در حرفه خود شد.

آخرین فیلم سه گانه به اصطلاح کوکر زیر درختان زیتون (1994) بود که صحنه‌ای مرتبط به فیلم زندگی و دیگر هیچ را به درام اصلی بسط می‌دهد. منتقدانی مانند آدریان مارتین سبک فیلم‌سازی در سه گانه کوکر را “هندسی” خوانده‌اند. درواقع مانند ارتباط الگوهای زیگزاگی در چشم‌اندازها و مناظر هندسی فیلم با زندگی واقعی و نیروهای جهانی.

فلش‌بک‌های مسیر زیگزاگی فیلم زندگی و دیگر هیچ (1992) به نوبه خود ذهن بیننده را به فیلم خانه دوست کجاست در سال (1987)، یعنی پیش از زلزله می‌برد. این مسئله به‌طور نمادین ما را به بازسازی پس از زلزله، در فیلم زیر درختان زیتون (1994) سوق می‌دهد. در سال 1995، میراماکس فیلمز، زیر درختان زیتون را در آمریکا منتشر کرد.

بعدها، کیارستمی فیلمنامه سفر و بادکنک سفید را برای همکار سابق خویش، جعفر پناهی نوشت. او بین سالهای 1995 و 1996 در تهیه‌کنندگی لومیر و شرکا  با 40 کارگردان دیگر همکاری داشت.

موفقیت طعم گیلاس

کیارستمی برای فیلم طعم گیلاس برنده جایزه نخل طلای جشنواره کن شد. این فیلم درباره مردی به نام آقای بدیعی است که قصد خودکشی دارد. این فیلم شامل مضامینی از جمله اخلاق، مشروعیت عمل خودکشی و معنای همدردی بود.

کیارستمی در سال 1999 فیلم “باد ما را خواهد برد” را کارگردانی کرد. این فیلم برنده جایزه بزرگ هیئت داوران (شیر نقره‌ای) جشنواره بین‌المللی فیلم ونیز شد. این فیلم تقابل دیدگاه‌های روستایی و شهری در مورد شأن کار، پرداختن به مسائل برابری جنسیتی و مزایای پیشرفت، از طریق اقامت یک غریبه در یک روستای دورافتاده در کردستان بود.

یک ویژگی غیر معمول فیلم این است که بسیاری از شخصیت‌ها شنیده می‌شوند اما دیده نمی‌شوند. حداقل سیزده تا چهارده شخصیت سخنران در فیلم هرگز دیده نمی‌شوند.

دهه 2000

جایزه یک عمر ستاور هنری

در سال 2000، در مراسم اهدای جوایز جشنواره فیلم سانفرانسیسکو، به کیارستمی جایزه آکیرا کوروساوا برای یک عمر دستاورد هنری اهدا شد. وی با اهدای همه این جایزه به بهروز وثوقی بازیگر پیشکسوت ایرانی به خاطر سهم خود در سینمای ایران همه را غافلگیر کرد.

در سال 2001 میلادی، کیارستمی و همکارش سیف‌الله صمدیان برای ساخت فیلمی مستند در مورد یتیمان اوگاندا، به کامپالا، اوگاندا سفر کردند. این سفر به درخواست صندوق بین‌المللی توسعه کشاورزی سازمان ملل متحد صورت گرفت. وی ده روز در آنجا ماند و مستند ای‌بی‌سی آفریقا را ساخت.

این سفر در ابتدا به عنوان یک تحقیق در جهت آماده‌سازی یک فیلم بلند در نظر گرفته شده بود. ولی کیارستمی ویرایش کامل فیلم را از طریق قطعه‌های ویدیوئی بدست‌آمده تمام کرد. تعداد زیاد یتیمان در اوگاندا ناشی از مرگ والدین در اپیدمی ایدز است.

جف اندرو، سردبیر تایم اوت و تهیه‌کننده اصلی سینمای ملی فیلم، در اشاره به این فیلم گفت: “این فیلم مانند چهار اثر قبلی او درباره مرگ نیست بلکه درباره مرگ و زندگی است: اینکه چگونه آنها به هم پیوند خورده‌اند و ما چه نگرشی با توجه به اجتناب‌ناپذیری همزیستی آنها داریم.”

“ده”، اثری متفاوت

سال بعد، کیارستمی فیلم ده را کارگردانی کرد و روش غیرمعمولی برای ساخت فیلم و کنار گذاشتن بسیاری از قراردادهای فیلمنامه‌نویسی را آشکار کرد. کیارستمی بر منظر سیاسی اجتماعی ایران تمرکز کرد. این فیلم از دید یک زن که با ماشین طی چند روز در خیابان‌های تهران رانندگی می‌کند دیده می‌شود.

سفر او متشکل از ده گفتگو با مسافران مختلف است که شامل پسرش، خواهرش، یک عروس آینده، یک روسپی و پیرزنی مذهبی می‌شود. این سبک فیلم‌سازی توسط بسیاری از منتقدان حرفه‌ای مورد تجلیل قرار گرفت.

ای.او. اسکات در نیویورک تایمز نوشت: ” کیارستمی علاوه بر اینکه شناخته‌شده‌ترین کارگردان ایرانی در سطح بین‌المللی در دهه گذشته بوده‌است، جزو پیشروان سینمای خودرو نیز هست. او می‌داند خودرو مکانی است برای تفکر، مشاهده و بالاتر از همه، صحبت کردن.”

“پنج”، بدون دیالوگ، بدون شخصیت

در سال 2003، کیارستمی فیلم پنج را کارگردانی کرد. یک فیلم شاعرانه که هیچ دیالوگ و شخصیتی ندارد. این فیلم از پنج نمای طولانی از طبیعت تشکیل شده است که به صورت پی در پی فیلمبرداری شده است. این فیلم با دوربین دی وی بر روی دست در امتداد سواحل دریای خزر فیلمبرداری شده است.

اگرچه فیلم فاقد خط داستانی مشخص است، اما جف اندرو استدلال می‌کند که فیلم “چیزی بیش از تصاویر زیبا” است. وی اضافه می‌کند: ” با چینشی منظم شامل رنگین کمانی از روایت‌های انتزاعی و احساسی هستند که از جدایی و کنج خلوت به‌سوی جامعه، از حرکت به سوی سکون، از سکوتی نسبی به صدا و آواز، روشنایی به تاریکی و دوباره از تاریکی به روشنایی حرکت می‌کنند و به نوزایی و تجدید حیات پایان می‌پذیرند.” او همچنین به میزان هنری که در پس سادگی ظاهری تصاویر پنهان مانده اشاره می‌کند.

کیارستمی در سال 2004 فیلم 10 روی ده را ساخت. یک مستند که ده درس ساخت فیلم را در حالی که در مکان‌های فیلم‌های گذشته خود رانندگی می‌کند، به اشتراک می‌گذارد. فیلم با دوربین ثابت نصب شده در داخل ماشین گرفته شده است، به روشی که یادآور فیلم‌های طعم گیلاس و ده است.

مستند جاده‌های کیارستمی

او در سال‌های 2005 و 2006، جاده‌های کیارستمی را کارگردانی کرد. مستندی 32 دقیقه‌ای که قدرت چشم‌انداز را بازتاب می‌دهد‌. ترکیبی از عکس سیاه و سفید و مشاهدات شاعرانه، شامل موسیقی با مضامین سیاسی.

همچنین در سال 2005، کیارستمی در ساخت فیلم بلیت‌ها کمک کرد. مجموعه‌ای که در قطاری در حال عبور از ایتالیا اتفاق می‌افتد. کارگردانی قسمت‌های دیگر را ارمانو اولمی و کن لوچ برعهده داشتند.

در سال 2008، کیارستمی کارگردانی فیلم شیرین را بر عهده داشت. این فیلم نمای نزدیک بسیاری از بازیگران برجسته ایرانی و بازیگر فرانسوی ژولیت بینوش هنگام تماشای فیلمی بر اساس داستان عاشقانه فارسی خسرو و شیرین با مضامین ایثار زنان است. این فیلم به عنوان “کاوشی جذاب در رابطه بین تصویر، صدا و تماشاگران زن” توصیف شده است.

تابستان همان سال، او کارگردانی همه زن‌ها اینگونه‌اند را به عهده داشت که به رهبری کریستف روست در جشنواره اکس آن پروانس فرانسه با بازی ویلیام شیمل روی صحنه رفت. اما اجراهای سال بعد در تئاتر کولوسیوم لندن به دلیل عدم پذیرش مجوز سفرش به خارج از کشور بدون حضور کیارستمی بر صحنه رفت.

دهه 2010

کپی برابر اصل 2010، با بازی دوباره ژولیت بینوش، در توسکانی ساخته شد. این فیلم اولین فیلم کیارستمی بود که در خارج از ایران فیلمبرداری و تولید شد. داستان آن درباره رویارویی یک مرد انگلیسی و یک زن فرانسوی است. کپی برابر اصل در سال 2010 در جشنواره فیلم کن پذیرفته شد.

پیتر بردشاو از روزنامه گاردین این فیلم را “عجیب و جذاب” توصیف کرده است. وی افزود: ” کپی برابر اصل به پردازش نمای یک ازدواج می‌پردازد ژولیت بینوش در این فیلم نقش زنی پرانرژی ولی با رفتارهایی ساختگی و گیج‌کننده یا به عبارت ساده‌تر زنی عجیب را دارد – آدمی تحصیل کرده که به نظر در زمینه‌هایی ناموفق است.” وی به این نتیجه رسید که ” این فیلم بی‌شک یک نمونه از تکنیک ترکیب‌بندی کیارستمی است، اگرچه نمونه موفقی نیست.”

با این وجود راجر ایبرت با تمجید از فیلم، خاطرنشان كرد: “كیارستمی در نحوه ایجاد فضاهای خارج از صحنه بسیار درخشان است.”

بینوش برای بازی در این فیلم جایزه بهترین بازیگر زن در جشنواره کن را از آن خود کرد. فیلم بعدی کیارستمی به نام مثل یک عاشق که در ژاپن تنظیم و فیلمبرداری شده است، نظرات مثبت بسیاری از سوی منتقدان دریافت کرد.

داوری در جشنواره‌ها

کیارستمی عضو هیئت داوران جشنواره‌های متعدد فیلم بود، از جمله جشنواره فیلم کن در سال‌های 1993، 2002 و 2005. همچنین در سال 2005 سرپرست داوران در بخش دوربین طلایی جشنواره فیلم کن بود.
وی به عنوان سرپرست داوران بخش سینه فونداسیون و فیلم کوتاه جشنواره کن 2014 اعلام شد.

او در سال 1985 در جشنواره فیلم ونیز، در سال 1990 در جشنواره فیلم لوکارنو، در سال 1996 در جشنواره فیلم سن‌سباستین، در سال 2004 در جشنواره فیلم سائو پائولو، در سال 2007 در جشنواره فیلم کاپالبیو به عنوان سرپرست داوران و در سال 2011 در جشنواره فیلم کاستندورف به داوری پرداخت.

او همچنین در بسیاری از جشنواره‌های فیلم دیگر در اروپا، از جمله جشنواره فیلم استوریل پرتغال، به طور منظم حضور داشت.

سبک سینمایی

عباس کیارستمی-کارگردان
عباس کیارستمی-کارگردان

فردگرایی

گرچه کیارستمی را با ساتیاجیت رای، ویتوریو دسیکا، اریک رومر و ژاک تاتی مقایسه کرده‌اند، اما فیلم‌های او سبک منحصر به فردی را به نمایش می‌گذارند که اغلب از تکنیک‌های اختراع خودش بهره می‌برند.

در طول فیلمبرداری فیلم نان و کوچه در سال 1970، کیارستمی اختلاف زیادی با فیلمبردار باتجربه خود در مورد نحوه فیلمبرداری از پسر و سگ مهاجم داشت.

فیلمبردار می‌خواست شات‌های جداگانه‌ای از صحنه نزدیک شدن پسرک، کلوزآپ از دست پسرک هنگام ورود به خانه و بستن در و پس از آن یک صحنه از سگ داشته باشد. کیارستمی معتقد بود که اگر بتوان این سه صحنه را به طور کلی ضبط کرد، تأثیر عمیق‌تری در ایجاد تنش در مورد وضعیت خواهد داشت.

برداشت چهل روزه

تکمیل برداشت این صحنه حدود چهل روز طول کشید تا اینکه کیارستمی کاملاً از آن راضی بود. کیارستمی بعداً اظهار داشت که شکستن صحنه‌ها باعث اختلال در ریتم و محتوای ساختار فیلم می‌شود و ترجیح می‌دهد صحنه بدون شات‌‌های جداگانه در جریان باشد.

برخلاف سایر کارگردانان، کیارستمی علاقه‌ای به تصویر کشیدن صحنه‌های جنگی عجیب و غریب یا صحنه‌های پیچیده تعقیب و گریز در تولیدات بزرگ نشان نداد. او سعی در ساخت قالب فیلم مطابق مشخصات خود داشت.
کیارستمی به نظر می‌رسید که با سبک سه گانه کوکر که شامل تعداد بیشماری ارجاع به مطالب فیلم خودش بود، موضوعات مشترک و موضوع بین هر یک از فیلم‌ها را به سبک خود متصل کرده است.

آثار کیارستمی، یک دیالکتیک مداوم است

استیون برانسفورد اظهار داشت که فیلم‌های کیارستمی هیچ اشاره‌ای به کار سایر کارگردانان ندارند، اما به گونه‌ای ساخته می‌شوند که خود ارجاع می‌شوند. برانسفورد معتقد است فیلم‌های او اغلب به یک دیالکتیک مداوم تبدیل می‌شوند که یک فیلم در آن منعکس می‌شود و تا حدی فیلم قبلی را واضح می‌کند.

او با استفاده از روش‌ها و تکنیک‌های مختلف کارگردانی، آزمایش با حالت‌های جدید فیلمبرداری را ادامه داد.
نمونه‌ای از این موارد فیلم ده است که در یک اتومبیل در حال حرکت که کیارستمی در آن حضور نداشت فیلمبرداری شده است.

او به بازیگران درمورد اینکه چه کاری باید انجام دهند پیشنهاداتی داد و دوربینی که روی داشبورد قرار گرفت از آنها فیلمبرداری می‌کرد در حالی که آنها دور تهران با ماشین می‌گشتند. دوربین قابلیت چرخش داشت و چهره افراد درگیر در زندگی روزمره را با استفاده از یک سری شات‌های بسیار نزدیک، ضبط می‌کرد.

فیلم ده آزمایشی بود که با استفاده از دوربین‌های دیجیتال عملاً کارگردان را حذف کرد. این جهت جدید به سمت یک سینمای کوچک دیجیتال به عنوان یک عمل فیلم‌سازی با بودجه خرد تعریف شده است که با اساس تولید دیجیتال متحد است.

سینمای کیارستمی تعریف متفاوتی از فیلم ارائه می‌دهد. به گفته اساتید سینما مانند جمشید اکرمی از دانشگاه ویلیام پترسون، کیارستمی به طور مداوم سعی در تعریف مجدد فیلم با اجبار به افزایش مشارکت و درگیر کردن مخاطبان داشت. در سالهای بعد، او همچنین به تدریج زمان فیلم‌های خود را کوتاه کرد. اکرمی فکر می‌کند این امر فیلم‌سازی را از یک تلاش جمعی به شکل خالص و ابتدایی بیان هنری کاهش می‌دهد.

مضامین زندگی و مرگ

مفاهیم تغییر و تداوم، علاوه بر مضامین زندگی و مرگ، نقش عمده‌ای در آثار کیارستمی دارند. در سه گانه کوکر، این مضامین نقش اصلی را بازی می‌کنند. همانطور که در در پی فاجعه زلزله تهران در سال 1990 نشان داده شد، آنها همچنین نشان دهنده قدرت مقاومت انسان برای غلبه بر نابودی و تخریب هستند.

برخلاف فیلم‌های کوکر که عطشی غریزی برای بقا را منتقل می‌کنند، طعم گیلاس شکنندگی زندگی را بررسی می‌کند و بر ارزشمند بودن آن تمرکز می‌کند. نمادهای مرگ در فیلم باد ما را خواهد برد فراوان است. از جمله مناظر قبرستان، درگذشت قریب‌الوقوع پیرزن و اجداد که در ابتدای فیلم توسط شخصیت فرزاد به آنها اشاره می‌شود.

چنین نمادهایی بیننده را بر آن می‌دارد تا در پارامترهای زندگی پس از مرگ و وجود غیر مادی تأمل کند. از بیننده خواسته می‌شود که فکر کند چه چیز روح را تشکیل ‌می‌دهد و پس از مرگ چه اتفاقی برای آن می‌افتد.
کیارستمی هنگام بحث درباره فیلم گفت که او کسی است که سوالات را مطرح می‌کند، به جای اینکه به آنها پاسخ دهد.

برخی از منتقدان سینمایی بر این باورند که مجموعه نور در مقابل صحنه‌های تاریک در دستور زبان فیلم کیارستمی، مانند “طعم گیلاس” و “باد ما را خواهد برد” وجود متقابل زندگی را با امکانات بی‌پایان و مرگ را به عنوان یک لحظه واقعی از زندگی هر کسی نشان می‌دهد.

تکنیک‌های صوتی و تصویری

سبک کیارستمی با استفاده از شات‌های بلند پانوراما برجسته می‌شود، از جمله در سکانس پایانی زندگی و دیگر هیچ  و زیر درختان زیتون، جایی که مخاطب عمداً از شخصیت‌ها فاصله می‌گیرد تا در سرنوشت خود تامل کند.
در فیلم طعم گیلاس نیز از این سبک استفاده شده است. از جمله فیلمبرداری هوایی از ماشین زمانی که بدیعی با قصد خودکشی با ماشین خود در آن تپه‌ها حرکت می‌کند، معمولاً هنگام مکالمه با یک مسافر، نشان داده می‌شود.

با این حال، تکنیک‌های با فاصله تصویری با صدای گفت وگو کنار هم قرار می‌گیرند، که همیشه در پیش زمینه باقی می‌ماند. مانند همزیستی یک فضای خصوصی و عمومی یا کادربندی‌های مکرر مناظر از طریق شیشه‌های اتومبیل، این تلفیق فاصله با همجواری را می‌توان راهی برای ایجاد تعلیق در پیش پا افتاده‌ترین لحظه‌ها دانست.

این رابطه بین فاصله و صمیمیت، بین تصویر و صدا، در سکانس آغازین باد ما را خواهد برد نیز وجود دارد.
مایکل جی اندرسون اظهار داشت که چنین کاربرد موضوعی این مفهوم اصلی حضور بدون حضور، با استفاده از چنین تکنیک‌هایی، و اغلب با مراجعه به شخصیت‌هایی که بیننده آنها را نمی‌بیند و گاهی اوقات صدای آنها را نمی‌شنود، به طور مستقیم بر ماهیت و مفهوم فضا در چارچوب جغرافیایی که جهان در آن به تصویر کشیده شده است، تأثیر می‌گذارد.

استفاده کیارستمی از صدا و تصویر دنیایی فراتر از آنچه به طور مستقیم قابل مشاهده و یا شنیدنی است منتقل می‌کند. این امر به اعتقاد اندرسون بر پیوند و کوچک شدن زمان و مکان در دنیای ارتباط از دور مدرن تأکید دارد.

مفسران دیگر، مانند بن زیپر، منتقد سینما،  معتقدند که کار کیارستمی به عنوان یک هنرمند منظره در شات‌های دور از ترکیب تپه‌های خشک در چندین فیلم او مشهود است که به طور مستقیم بر ساخت مناظر روستایی در فیلم‌های او تأثیر می‌گذارد.

شعر و تصویرپردازی

احمد کریمی-حکاک، از دانشگاه مریلند، می‌گوید که یکی از جنبه‌های سبک سینمایی کیارستمی این است که وی قادر است ذات شعر فارسی را به تصویر بکشد و در منظره فیلم‌های خود، تصویری شاعرانه بسازد.
در چندین فیلم او مانند خانه دوست کجاست و باد ما را خواهد برد، شعر کلاسیک فارسی به طور مستقیم در فیلم نقل شده است، و پیوند هنری و ارتباط صمیمانه بین آنها را برجسته می‌کند.

این امر به نوبه خود در ارتباط بین گذشته و حال، بین تداوم و تغییر بازتاب می‌یابد. این شخصیت‌ها عمدتاً شعرهایی از عمر خیام شاعر کلاسیک پارسی یا شاعران مدرن پارسی مانند سهراب سپهری و فروغ فرخزاد می‌خوانند.

یک صحنه از فیلم باد ما را خواهد برد یک شات بلند از یک مزرعه گندم با گندم‌های طلایی که با وزش باد مانند موج حرکت می‌کنند دارد که دکتر به همراه فیلمساز با موتور از جاده‌های پر پیچ و خم آن عبور می‌کنند.

پاسخی شاعرانه

دکتر در پاسخ به این نظر که دنیای دیگر مکانی بهتر از این دنیاست، این شعر خیام را می‌خواند:
گویند کسان بهشت با حور خوش است           من میگویم که آب انگور خوش است    

این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار          کاواز دهل شنیدن از دور خوش است

با این حال، عنصر زیبایی شناختی مرتبط با شعر بسیار بیشتر به گذشته برمی‌گردد و با ظرافت بیشتری از آنچه این نمونه‌ها نشان می‌دهد استفاده می‌شود. فراتر از موضوعات سازگاری متن با فیلم، کیارستمی غالباً با اراده‌ای قوی برای دادن تجسم بصری به برخی از تکنیک‌های خاص تصویرسازی در شعر فارسی، چه کلاسیک و چه مدرن، شروع می‌کند.

این امر به طور برجسته منجر به ظهور موضع فلسفی بزرگتر، یعنی یگانگی هستی شناختی شعر و فیلم می‌شود.
گفته شده است که شایستگی خلاقانه اقتباس کیارستمی از اشعار سهراب سپهری و فروغ فرخزاد دامنه تحول متن را گسترش می‌دهد. سازگاری به عنوان تبدیل متن قبلی به متن جدید تعریف می‌شود.

سیما داد از دانشگاه واشنگتن اظهار داشت که اقتباس کیارستمی با گسترش حد خود از پتانسیل بینامتنی به پتانسیل عمومی به قلمرو نظری اقتباس می‌رسد.

معنویت

فیلم‌های کیارستمی غالباً به مفاهیم غیرمادی مانند روح و زندگی پس از مرگ می‌پردازند. با این حال، گاهی اوقات، به نظر می‌رسد این رسانه با مفهوم معنوی مغایرت دارد.
برخی از نظریه‌پردازان فیلم می‌گویند كه باد ما را خواهد برد الگویی را ارائه می‌دهد كه توسط آن یك فیلمساز می‌تواند واقعیت متافیزیكی را برقرار كند.

محدوده‌های کادر، نمایش مادی یک فضا در گفتگو با دیگری که نشان داده نشده است، از نظر فیزیکی به استعاره‌هایی از رابطه این جهان با آن‌هایی که ممکن است جدا از آن وجود داشته باشند تبدیل می‌شوند.
کیارستمی با محدود کردن فضای میزانسن (صحنه‌بندی)، فضای هنر را گسترش می‌دهد.

تصاویر صوتی “پیچیده” کیارستمی و رویکرد فلسفی وی باعث مقایسه مکرر او با فیلمسازان “عرفانی” مانند آندری تارکوفسکی و رابرت برسون شده است. با تأیید اختلافات اساسی فرهنگی، بسیاری از نوشتارهای انتقادی غربی درباره کیارستمی، وی را به دلیل شاعرانگی و تعهد اخلاقی سختگیرانه “معنوی”، به عنوان معادل ایرانی چنین کارگردان‌هایی قرار می دهند.

برخی تصویرسازی‌های خاص در فیلم‌های کیارستمی را با مفاهیم صوفی برابر می‌دانند. در حالی که بیشتر نویسندگان انگلیسی زبان، مانند دیوید استریت و استاد فیلم اسپانیایی آلبرتو النا، فیلم‌های کیارستمی را معنوی تفسیر می‌کنند، منتقدان دیگر، از جمله دیوید والش و همیش فورد، تأثیر آن را در فیلم‌های او کمتر ارزیابی نکرده‌اند.

شعر، هنر و عکاسی

عباس کیارستمی
عباس کیارستمی

کیارستمی به همراه ژان کوکتو، ساتیاجیت رای، درک جارمن و آلخاندرو خودوروفسکی، فیلمساز دیگری بود که در ژانرهای دیگر مانند شعر، طراحی صحنه، نقاشی یا عکاسی نگاه خود را بیان داشت. آنها تفسیر خود از جهان و درک خود از مشغله‌ها و هویت‌های ما را بیان کردند.

مجموعه “راه رفتن با باد”

کیارستمی عکاس و شاعر برجسته‌ای بود. مجموعه ای دو زبانه از بیش از 200 شعر وی با نام «راه رفتن با باد» توسط انتشارات دانشگاه هاروارد منتشر شد. کارهای عکاسی وی شامل عکس‌های بدون عنوان است. مجموعه‌ای از بیش از سی عکس، عمدتا از مناظر برفی، که در زادگاهش تهران، بین سالهای 1978 و 2003 گرفته شده است.

وی در سال 1999 مجموعه شعر خود را نیز منتشر کرد. کیارستمی همچنین اپرای موتسارت، به نام همه زنها مثل همند را در سال 2003 در اکس آن پروانس فرانسه بر صحنه برد پیش از آنکه در اپرای ملی انگلیس در لندن در سال 2004 به نمایش درآید.

از سهراب تا شعر ژاپن

ریكاردو زیپولی ، از دانشگاه کافوسکاری ونیز، روابط و ارتباطات بین اشعار كیارستمی و فیلم‌های او را مطالعه كرده است. نتایج تجزیه و تحلیل نشان می‌دهد که چگونه رفتار کیارستمی با “واقعیت نامشخص” در اشعار و فیلم‌های او مشابه است. اشعار کیارستمی یادآور اشعار طبیعت سهراب سپهری نقاش و شاعر پارسی است.

از سوی دیگر، اشاره مختصر به حقایق فلسفی بدون نیاز به تأمل، لحن غیر داوری صدای شاعرانه و ساختار شعر – فقدان ضمایر شخصی، قیدها یا تمسک بیش از حد به صفات – و همچنین سطرهای حاوی کیگو (き ご 季 語 ، “کلمه فصل” کلمه یا عبارتی است که با یک فصل خاص مرتبط است و در اشکال سنتی شعر ژاپن استفاده می‌شود) به بسیاری از این شعرها ویژگی هایکو (کوتاه‌ترین گونه شعری در جهان است که مبدع آن ژاپن است) می‌بخشد.

سه جلد از ابیات اصلی کیارستمی، به علاوه برگزیدگان وی از شاعران کلاسیک و معاصر پارسی، از جمله نیما، حافظ ، مولوی و سعدی، در سال 2015 به انگلیسی ترجمه شد . این نسخ در نسخه‌هاای دو زبانه (فارسی / انگلیسی) توسط Sticks Place Books در نیویورک منتشر شد.

زندگی شخصی

در سال 1969، کیارستمی با پروین امیر قلی ازدواج کرد. آنها دو پسر داشتند، احمد (متولد 1971) و بهمن (متولد 1978). آنها در سال 1982 طلاق گرفتند. کیارستمی از معدود کارگردانانی بود که پس از انقلاب 1979، زمانی که بسیاری از همکاران وی از کشور فرار کردند، در ایران ماند. او معتقد است که این یکی از مهمترین تصمیمات شغلی او بوده است.
ریشه دائمی در ایران و هویت ملی وی توانایی او را به عنوان یک فیلمساز تثبیت کرده است. “وقتی درختی را بگیرید که در زمین ریشه دارد، آن را از مکانی به مکان دیگر منتقل کنید، درخت دیگر میوه نمی‌دهد. اگر میوه هم دهد، میوه به همان خوبی که در جای اصلی خود قرار داشت، نخواهد بود. این قاعده طبیعت است. فکر می‌کنم اگر کشورم را ترک می‌کردم مانند آن درخت می‌شدم.”

کیارستمی اغلب به دلیل حساسیت به نور، عینک آفتابی می‌زد.

بیماری و مرگ

در مارس 2016، کیارستمی به دلیل خونریزی روده در بیمارستان بستری شد. گفته شد پس از انجام دو عمل جراحی به کما رفته است. منابع، از جمله سخنگوی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی گزارش دادند که کیارستمی از سرطان دستگاه گوارش رنج می‌برد.

در تاریخ 3 آوریل 2016، رضا پایدار، مدیر تیم پزشکی کیارستمی، با صدور بیانیه‌ای سرطان این کارگردان را انکار کرد. با این حال، در اواخر ماه ژوئن او برای درمان در بیمارستان پاریس ایران را ترک کرد. در 4 جولای 2016 در آنجا درگذشت.

هفته پیش از مرگش، کیارستمی برای آکادمی جوایز اسکار در هالیوود، به عنوان بخشی از تلاش‌ها برای افزایش تنوع داوران اسکار، دعوت شده بود. علی آهنی، سفیر ایران در فرانسه اظهار داشت که جسد کیارستمی به ایران منتقل می‌شود تا در بهشت زهرا دفن شود.

تهران، لواسان

اما بعداً اعلام شد که پیکر وی پس از انتقال از پاریس به تهران در لواسان، شهری تفریحی در حدود 40 کیلومتری (شمال غربی) تهران، طبق وصیت خودش، به خاک سپرده خواهد شد. در حالی که جمعیت کارگردانان، بازیگران و سایر هنرمندان سینمای ایران برای ادای احترام در فرودگاه تهران بودند، پیکر وی در تاریخ 8 ژوئیه 2016 به فرودگاه بین‌المللی امام خمینی (ره) تهران بازگردانده شد.

مرگ مشکوک عباس کیارستمی

محمد شیروانی، همکار و دوست صمیمی وی، در صفحه فیسبوک خود به نقل از کیارستمی در 8 ژوئن 2016 نوشت: “من فکر نمیکنم که دیگر توان ایستادن و کارگردانی فیلم را داشته باشم. آنها [تیم پزشکی] آن [سیستم گوارشی او] را نابود کردند.”

پس از این پست در فیسبوک، کمپینی توسط ایرانیان در توییتر و فیسبوک ایجاد شد تا احتمال خطای پزشکی در طی مراحل درمان کیارستمی را پیگیری کنند. با این حال، احمد کیارستمی، پسر بزرگ وی، پس از اظهار نظر شیروانی هرگونه خطای پزشکی در معالجه پدر را انکار کرد و گفت که  وضعیت پدرش اورژانسی نیست.

پس از مرگ کیارستمی، دکتر علیرضا زالی رئیس شورای پزشکی ایران نامه‌ای به همتای فرانسوی خود، پاتریک بوت فرستاد و از وی خواست پرونده پزشکی کیارستمی را برای تحقیقات بیشتر به ایران بفرستد.

نه روز پس از مرگ کیارستمی، در تاریخ 13 جولای 2016، خانواده وی شکایتی رسمی از قصور پزشکی از طریق پزشک شخصی کیارستمی صادر کردند. داریوش مهرجویی، کارگردان مشهور سینمای ایران نیز از تیم پزشکی که کیارستمی را معالجه می‌کرد انتقاد کرد. او در این راستا خواستار پیگرد قانونی شد.

بزرگان در خصوص کیارستمی

اسکورسیزی، مخملباف و فرهادی

مارتین اسکورسیزی گفت که از این خبر “عمیقا شوکه و اندوهگین است”. اصغر فرهادی، کارگردان برنده اسکار ایرانی – که قرار بود برای دیدار دوستش به پاریس پرواز کند – گفت که او “بسیار ناراحت و کاملاً شوکه شده” است. محسن مخملباف نیز با تکرار این احساسات گفت: سینمای ایران اعتبار جهانی خود را مدیون کارگردان همکارش است، اما این دید به معنای دید بیشتر کار وی در وطن نیست.

وی به گاردین گفت: “کیارستمی اعتبار بین‌المللی سینمای ایران را که امروز دارد، به آن بخشید.”
“اما متأسفانه فیلم‌های او در ایران زیاد دیده نشد. او سینمای جهان را تغییر داد؛ در مقایسه با نسخه خشن هالیوود، آن را تازه و انسانی كرد.”

بیست و دومین خواهرزاده جلال‌الدین مولوی عارف و شاعر ایرانی، اسین چلبی نیز در پیامی جداگانه درگذشت کیارستمی را تسلیت گفت. دفتر نمایندگی ایران در سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد، یونسکو همچنین یک کتاب یادبود برای بزرگداشت کیارستمی افتتاح کرد.

روحانی و فرانسوا اولاند

حسن روحانی، رئیس جمهور ایران در توییتر خود گفت که “نگرش متفاوت و عمیق این کارگردان به زندگی و دعوت او به صلح و دوستی” یک “دستاورد مانگار” خواهد بود. محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه نیز گفت که مرگ عباس کیارستمی برای سینمای بین‌المللی یک فقدان است.

فرانسوا اولاند، رئیس جمهور فرانسه در بیانیه‌ای این کارگردان را به دلیل ایجاد “روابط هنری نزدیک و دوستی‌های عمیق” با فرانسه تحسین کرد.

رسانه‌هایی مانند نیویورک تایمز، سی.ان.ان، گاردین، هافینگتون پست، ایندیپندنت، آسوشیتدپرس، یورونیوز و لوموند نیز به مرگ کیارستمی واکنش نشان دادند. نیویورک تایمز نوشت: “عباس کیارستمی، فیلمساز مشهور ایرانی، در 76 سالگی درگذشت. ” و پیتر بردشاو به کیارستمی ادای احترام کرد و گفت: “یک استاد پیچیده و خودمختار شعر سینمایی.”

جمعی از مردم فرانسه، هنرمندان و ایرانی‌های مقیم پاریس، عکس‌هایی از عباس کیارستمی را آراسته به شمع و گل بر بستر رودخانه سن قرار دادند. آنان به صورت نمادین با این کارگردان سرشناس وداع کردند.

خاکسپاری عباس کیارستمی

هنرمندان، مقامات فرهنگی، مقامات دولتی و مردم ایران برای خداحافظی کیارستمی در 10 ژوئیه، در یک مراسم خاکسپاری احساسی، شش روز پس از مرگ وی در فرانسه جمع شدند.
این مراسم در مرکز آموزش فکری کودکان برگزار شد، جایی که وی فعالیت فیلم‌سازی خود را حدود 40 سال پیش آغاز کرد.

حاضران بنرهایی با عنوان فیلم‌های او و تصاویر مشهورترین پوسترهای فیلم‌های وی را در دست داشتند، زیرا آنها حمایت‌هایی را که عباس کیارستمی در فرهنگ و به ویژه فیلم‌سازی در ایران انجام داده بود می‌ستودند.

این مراسم به میزبانی پرویز پرستویی بازیگر مشهور ایرانی برگزار شد. مراسم شامل سخنرانی‌های آیدین آغداشلو نقاش و اصغر فرهادی کارگردان برنده جایزه سینما بود که بر توانایی‌های حرفه‌ای وی تأکید کردند. وی بعداً در مراسمی خصوصی در لواسان در شمال تهران به خاک سپرده شد.

جایزه‌ها و افتخارات

مارتین اسکورسیزی- عباس کیارستمی
مارتین اسکورسیزی- عباس کیارستمی

عباس کیارستمی موجب تحسین مخاطبان و منتقدان در سراسر جهان شده است. او حداقل هفتاد جایزه را تا سال 2000 دریافت کرده است. در اینجا برخی از افتخارات وی وجود دارد:

  • جایزه روبرتو روسلینی 1990
  • جایزه سینمایی دکوورتس 1992
  • جایزه فرانسوا تروفو 1993
  • جایزه پیر پائولو پازولینی 1995
  • مدال طلا فدریکو فلینی از یونسکو 1997
  • برنده نخل طلا جشنواره فیلم کن 1997
  • جایزه اسکندر طلایی افتخاری، جشنواره بین‌المللی فیلم تسالونیکی 1999
  • شیر نقره‌ای جشنواره فیلم ونیز 1999
  • جایزه آکیرا کوروساوا جشنواره فیلم سانفرانسیسکو برای یک عمر دستاورد هنری 2000
  • دکترای افتخاری مدرسه عالی نرمال سوپریور 2003
  • جایزه سینمایی کنراد ولف 2003
  • سرپرست هیئت داوران جایزه دوربین طلایی، جشنواره کن 2005
  • عضویت در بنیاد فیلم بریتانیا 2005
  • نشان پلنگ افتخاری، جشنواره فیلم لوکارنو 2005
  • جایزه آنری لانگلوآ 2006
  • دکترای افتخاری دانشگاه تولوز 2007
  • نشان استاد بزرگ جهان جشنواره بین‌المللی فیلم کلکته 2007
  • جایزه ژژر لوکولتر بهترین فیلم‌ساز جشنواره فیلم ونیز 2008
  • دکترای افتخاری دانشگاه پاریس 2010
  • جایزه یک عمر دستاورد جشنواره بین‌المللی فیلم خانه هنر باتومی 2010
  • مدال افتخار دولت ژاپن 2013
  • نشان افتخار اتریش برای علم و هنر 2014
  • جایزه یک عمر دستاورد سینمایی جشنواره بین‌المللی فیلم پرتقال طلایی آنتالیا 2014

بهترین فیلم‌های عباس کیارستمی

لیست زیر 10 فیلمبرتر عباس کیارستمی به نقل از سایت مشهور د پلی‌لیست می‌باشد.

خانه دوست کجاست؟ (1987)

خانه دوست کجاست؟ -عباس کیارستمی
خانه دوست کجاست؟ -عباس کیارستمی

این کارگردان تکرار نشدنی ایرانی در اوایل حرفه خود با دومین فیلمی که ساخت جوایز بسیاری دریافت کرد.
داستان این فیلم درباره پسر بچه‌ای است که دفتر همکلاسی خود را اشتباهی همراه خود به خانه آورده و سعی دارد آن را به وی بازگرداند. اگر پسر بدون این دفتر به کلاس بیاید، مطمئناً اخراج خواهد شد.
طول داستان شامل سفر پسر بچه است که افراد مختلفی را در طول مسیر ملاقات می‌کند که اطلاعات و راهنمایی‌هایی را ارائه می‌دهند.

به نوعی این فیلم شبیه فیلم‌های جاده‌ای است که همه با آنها آشنا شده‌ایم و آنها را دوست داریم. کاگردان از مقدمه سبک برای کشف مناطق روستایی و فرهنگ معمول منطقه استفاده می‌کند. این فیلم بسیار تاثیرگذارتر و خوشبینانه‌تر از سایر فیلم‌های مشهور از دیدگاه یک کودک است (چهارصد ضربه به کاگردانی فرانسوا تروفو). و بدون ماهیت جعلی فیلم‌هایی که گام در مسیر مشابه فیلم‌‌های احساسی آبکی می‌گذارند.

كلوزآپ (1990)

كلوزآپ-عباس کیارستمی
كلوزآپ-عباس کیارستمی

این تجربه ژانر بازی با سرعت و سستی با اصول حقیقت سینمایی، حقیقت مستند و دروغهای آشکار، بر داستان زندگی واقعی مردی متمرکز است که هویت یک فیلمساز را جعل کرده تا بتواند خود را وارد زندگی خانواده‌ای بی‌گناه در تهران بکند. در حالی که این فیلم برای داستان‌پردازی پخش می‌شود، کیارستمی از افراد واقعی برای بازی نقش خودشان استفاده می‌کند.

ترکیبی از حقیقت و بازیگوشی در کارهای غالباً به ظاهر مرده کیارستمی امری نادر به نظر می‌رسد، اما اگر چیزی وجود داشته باشد، این فیلم با داشتن چنین آزمایش خودآگاهانه به ارزیابی شوخ طبعی حیله‌گرانه و ساختار شکنی بقیه کارهای او کمک می‌کند. حتی (و شاید به خصوص) با فن نمایش و تئاتر، این یکی از ساده‌ترین و رضایت‌بخش‌ترین فیلم‌های او است.

زندگی و دیگر هیچ (1992)

زندگی و دیگر هیچ-عباس کیارستمی
زندگی و دیگر هیچ-عباس کیارستمی

در سال 1990، یک زمین لرزه ویرانگر شمال ایران را ویران کرد، جایی که فیلم”خانه دوست کجاست؟”  کارگردان در آنجا ساخته شده است. عباس کیارستمی که نگران حال دو بازیگر جوان اصلی خود بود، راهی جاده شد تا مطمئن شود که زنده و سالم هستند. داستان فیلم درباره پدر و پسری از تهران است که به منطقه زلزله زده و به جستجوی این دو بازیگر جوان می‌روند. با بازیگری در نقش عباس و پسر جوانی که همراه او سفر می‌کند.

این فرصتی دیگر برای شرکت در فرهنگ ایران است. این فیلم همچنین زندگی، عزم راسخ پس از فاجعه و عطوفت انسانی را بررسی می‌کند. اگرچه لایه‌های اضافی دارد، اما تصویر از اشباع رنگی بیش از حد رنج نمی‌برد. فیلم به اندازه فیلم اول “سه گانه کوکر”، اگر نه بیشتر، تاثیرگذار باقی ‌می‌ماند.

زیر درختان زیتون (1994)

زیر درختان زیتون-عباس کیارستمی
زیر درختان زیتون-عباس کیارستمی

استودیوها و تیم‌های خلاق برای ساختن یک کار موفق تلاش می‌کنند، اما عباس کیارستمی بدون دردسر دو داستان زیبا و طبیعت‌گرایانه را از گنجینه 1987 خود فیلم “خانه دوست کجاست؟” بیرون کشید.
در این قسمت پایانی سه‌گانه، مردی از “زندگی و دیگر هیچ چیز …” قصد خواستگاری از دختر مورد علاقه‌اش را دارد. خانواده‌ي دختر به اين دلیل که او خانه ندارد و خود دختر به اين علت كه جوان سواد ندارد با اين ازدواج مخالفت كرده‌اند.

با این حال، عشق فقط تسلیم نمی‌شود. مرد جوان هنگام اجرای صحنه‌ای از فشار اصلی خود، از شخصیت عباس مشاوره می‌گیرد. به بخش‌های “زندگی” لایه جدیدی داده می‌شود و فراتر از برش‌های اصلی خود قرار می‌گیرد تا جزئیات شکوفایی رابطه را بین زوج آینده نشان دهد.

این مشاهدات متعدد و گسترده از یک وضعیت، دائماً لایه‌های جدید و در حال تغییر وضعیتی را که قبلاً تصور می‌شود کاملاً ثابت شده، آشکار می کند. امری که اغلب توسط کارگردانان به دلیل بی‌تجربگی نادیده گرفته می‌شود.

آیا کارگردان میتوانست به ساخت فیلم‌هایی با ریشه دومین فیلم بلند خود ادامه دهد؟ احتمالاً. زیرا اگرچه به نظر می‌رسد که وی از لحاظ تئوری مفهوم را به پایان رسانده است، اما هر سه فیلم هنوز مثل همیشه تازه هستند و هنوز فرهنگ و مضامین زیادی برای کاوش وجود دارد.

انسان‌ها، روابط انسانی و به طور کلی زندگی موضوعات بسیار پیچیده‌ای هستند. پس چرا عباس تنها فیلمسازی است که این موضوع را تصدیق می‌کند؟ ما را با این فیلم‌ها می‌کوبد، اما تا زمانی که او این رویکرد بی‌تکلف را دنبال می‌کند، ما از داشتن او خوشحال خواهیم شد.

طعم گیلاس (1997)

طعم گیلاس-عباس کیارستمی
طعم گیلاس-عباس کیارستمی

عباس کیارستمی با همکاری دستیار سابق خود جعفر پناهی در فیلمنامه‌های عالی “سفر” و “بادکنک سفید”، با یک فیلم نیمه جاده‌ای دیگر: “طعم گیلاس” دوباره با قدرت برمی‌گردد. این فیلم در جشنواره کن جایزه نخل طلای کن را از آن خود کرد.
کیارستمی در دقایق آخر توانست مجوز ترک کشور برای حضور در جشنواره را بگیرد. این فیلم او را به شهرت جهانی رساند.

داستان آن درباره مردی به نام آقای بدیعی است ( با بازی عالی همایون ارشادی، که در واقع یک معمار است). یک مرد میانسال در حومه خارج از تهران که در جستجوی کسی است که پس از خودکشی او را در قبر بگذارد و رویش خاک بریزد.
یکی از تفرقه‌انگیزترین فیلم‌های کیارستمی است: صبر و سستی. بسیاری فیلم را خسته‌کننده و خودخواهانه دانسته‌اند.

با این وجود ما با احترام تمام مخالفیم. انسان‌گرایی کیارستمی در الویت قرار دارد و خصوصیت‌های ضمنی‌تر فیلم عمق بیشتری به آن می‌بخشد. کاملاً منطبق با سبک فیلمبرداری زیبا و ساده کارگردان.
در بخش پایانی، ناگهان فیلم به سمت پشت صحنه که کیارستمی و تیمش در حال ساخت فیلم هستند با همراهی موسیقی لویی آرمسترانگ به نام St. James Infirmary سوق داده می‌شود. گیج‌کننده و درخشان است. تعداد کمی از کارگردانان با چنین مهارتی توانسته‌اند پیش‌پا افتادگی مرگ و ارتباط آن با زندگی را به تصویر بکشند.

باد ما را خواهد برد (1999)

باد ما را خواهد برد-عباس کیارستمی
باد ما را خواهد برد-عباس کیارستمی

با کمال تعجب، کیارستمی در بین برخی از منتقدان خود به دلیل جدی بودن بیش از حد، شهرت دارد. اما کسانی که اینطور فکر می‌کنند واضح است که فیلم “باد ما را خواهد برد” را ندیده‌اند.
دومین موفقیت متوالی جشنواره بین‌المللی وی، برنده شیر نقره‌ای در جشنواره فیلم ونیز. این فیلم بار دیگر واقعیت و داستان، مستند و درام را با هم مخلوط می‌کند، اما به مراتب خنده‌دارتر از هر چیزی در کارنامه کاری او تا به امروز است.

داستان آن درباه مهندسی (فیلمساز) است که به یک دهکده کوچک آمده است تا مرگ زنی را که ممکن است حدود 100 سال سن داشته باشد، ثبت کند.
باز هم، انگیزه شخصیت‌های اصلی در بیشتر فیلم، حتی برای خودش، تیره باقی می‌ماند. این یکی از معنوی ترین فیلم‌هایی است که می‌توانید امیدوار باشید ببینید، اما هرگز به گونه‌ای که موعظه‌آمیز باشد نیست.

این کار احتمالاً عالی‌ترین کار رسمی کارگردان نیز هست. آخرین باری است که او برعکس دیجیتال روی فیلم کار می‌کند و همکاری در اینجا با محمود کلاری، هنرمند برجسته ایرانی باعث می‌شود آرزو کنید که او روزی دوباره این کار را انجام دهد.
تا حدودی در هنگام اکران دست کم گرفته شد، اما تاریخ شاهد آن بود که به عنوان شخصی‌ترین و احتمالاً حتی بهترین اثر عباس کیارستمی جای گرفته است.

ده (2002)

ده-عباس کیارستمی
ده-عباس کیارستمی

با بازگشت کارگردان به کن و بازی کارگردان زن مانیا اکبری، این ورودی 2002 یک پیش فرض ساده را ارائه داد: 10 گفتگو که در اتومبیل انجام می‌شود و با دو دوربین دی وی متصل به دو طرف خودرو ضبط می‌شود.
اگرچه از نظر ظاهری آماتوری و پر از دیالوگ به نظر می‌رسد، اما در واقع نگاهی غیرعادی و خصوصی به فضای اجتماعی (و سیاسی) ایران امروزی است.

این افراد غیر بازیگر در نقش خود فرو می‌روند و خود را در معرض دید قرار می‌دهند. یکی از به یادماندنی‌ترین موارد این است که زنی اشک‌آلود و مضطرب روسری خود را برمی دارد و سر تراشیده‌اش را نشان می‌دهد. این اولین باری بود که در یک فیلم ایرانی همچین صحنه‌ای رخ می‌دهد.

همچنین در این فیلم یک رابطه مادر و پسری وجود دارد. که طلاق بر این رابطه تاثیر گذاشته است. مسئله‌ای که در سراسر جهان وجود دارد و قابل درک است.
جوان ناامیدی‌های خود را بدون هیچ نوع وقار یا سانسوری – دقیقاً مثل یک کودک – ابراز می‌کند و نتیجه آن چیزی کمی بی‌پروا، اما واقعی است. علی رغم بررسی‌های خوب، تنظیمات انفرادی و ارائه خام  برای همه مناسب نیست، اما برای طرفداران یک مائده آسمانی از بهشت ​​است.

کپی برابر اصل (2010)

کپی برابر اصل-عباس کیارستمی
کپی برابر اصل-عباس کیارستمی

زندگی برای عباس کیارستمی در ایران روز به روز دشوارتر می‌شد (یک دهه است که فیلم‌هایش در آنجا به نمایش در نیامده و دوستش جعفر پناهی با شش سال حبس روبرو شده است). در آن زمان بود که وی به فکر فعالیت در خارج از ایران افتاد. پس از مشارکت در ساخت فیلم “بلیت‌ها” با فیلم کپی برابر اصل در جشنواره کن حضور یافت.

انتخاب بازیگر بین‌المللی ژولیت بینوش، دوست دیرین کیارستمی، که در فیلم آزمایشی “شیرین” نیز حضور داشت، به این دلیل بود که سطح فیلم را بالا ببرد. با در حدود یک میلیون مایل در دسترس‌ترین فیلم کارگردان است. اگر با کار او آشنا نیستید، این جایی است که شما باید شروع کنید.

یک عاشقانه جذاب، با بازی ژولیت بینوش و خواننده اپرای بریتانیایی ویلیام شیمل (در نقشی که زمانی قرار بود رابرت دنیرو آن را بازی کند، باور کنید یا نه). تصویری از یک رابطه به همان اندازه تاثیرگذار و بزرگسالانه که مدتهاست شاهد آن هستیم. در حالی که هنوز هم به طور مشخص سبک و ویژگی‌های خاص کیارستمی در آن حس می‌شود. گرچه این کار شاید به خوبی بهترین کارهای ایرانی او نباشد، اما نشان داد که کیارستمی می‌تواند حتی در 70 سالگی خود نیز مخاطب را غافلگیر کند.

دیگر فیلم‌های عباس کیارستمی

کیارستمی دارای مجموعه کارهایی است که به اوایل دهه 1970 برمی‌گردد، بیشتر آنها در ایالات متحده آمریکا برای مدت طولانی در دسترس نبود، اما به تدریج شروع به دزدکی حرکت کردن کرد. به عنوان مثال “مسافر” از سال 1974 در نسخه کرایتریون “کلوزآپ” در دسترس است. در حالی که فیلم “گزارش”  (با بازی بازیگر نامزد آینده اسکار شهره آغداشلو) در YouTube است.

در دهه‌های 1970 و 1980 شاهد فیلم‌های کوتاه معمولی، و اولین تلاش‌های او برای ساخت مستند با “همشهری” و “اولی‌ها” هستیم. در حالی که مستند بلند “مشق شب” 1989 بسیار مورد توجه قرار گرفت.

عباس کیارستمی، یک طرفدار واقعی فیلم، همچنین در ساخت فیلم لومیر و شرکا و بلیت‌ها مشارکت داشته است. دومی فیلم با همکاری کاگردانان کن لوچ و ارمانو اولمی ساخته شده است.  از نظر ما بخش کیارستمی قوی‌ترین این سه است.

وی همچنین به کار بر روی مستندهای سنتی، تکان‌دهنده و قدرتمند از جمله “ABC آفریقا”، کار بسیار تجربی تحت تأثیر کارگردان ژاپنی، اوزو، به نام “پنج”، و یک کار از زندگینامه خودش با نام “۱۰ روی ده” و “جاده‌های کیارستمی” ادامه داده است.

فیلم “شیرین” 2008 به طور کامل متمرکز بر چهره زنانی است که اجرای تئاتر یک شعر معروف فارسی را تماشا می‌کنند و و اگر حتی برای فداکارترین طرفدار یک شعار باشد، این فیلم کاملاً جذاب است.

و فیلم”مثل یک عاشق” که در سال 2012 ژاپن رخ می‌دهد، متأسفانه آخرین فیلم او بود. این فیلم از بسیاری جهات به نوعی یک قطعه همراه فیلم “کپی برابر اصل” است و کمی از مقایسه رنج می‌برد، یا حداقل هنگام مشاهده اول این اتفاق می‌افتد. اما با درگذشت او، اولین فیلم از بسیاری از فیلم‌های او است که ما قصد دیدن مجدد آن را داریم.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

بخش های ضروری علامت گذاری شده اند *