Trending News

بیوگرافی اما تامپسون (Emma Thompson) + دانلود برترین فیلم‌های او
دیم اما تامپسون (Dame Emma Thompson)
بیوگرافی

بیوگرافی اما تامپسون (Emma Thompson) + دانلود برترین فیلم‌های او 

نامدیم اما تامپسون (Dame Emma Thompson)
زاده15 آوریل 1959 ‏(62 سال) لندن، انگلستان
محل تحصیلکالج نیوهام، کمبریج
پیشه   بازیگر، فیلم‌نامه‌نویس،کنشگر، نویسنده، کمدین
سال‌های فعالیت1982–اکنون
همسر(ها)کنت برانا (ا. 1989–1995) گرگ وایز (ا. 2003)
فرزندان2
والدیناریک تامپسون (پدر) فیلیدا لاو (مادر)
خویشاوندانسوفی تامپسون (خواهر)

اما تامپسون از بازیگران مشهور هالیوود است که برنده جایزه اسکار بوده و آثار ماندگاری را در سینمای هالیوود برجای گذاشته است. در این مقاله به معرفی او و بیوگرافی‌اش خواهیم پرداخت. همچنین 10 فیلم برتر او را به همراه لینک دانلود برای شما آماده کرده‌ایم. پس همراه بهترین سایت باشید.

زندگینامه اما تامپسون (Emma Thompson)

بازیگر بریتانیایی اما تامپسون (متولد 1959) فهرستی طولانی و چشمگیر از اعتبارات فیلم را دارد که بسیاری از آن‌ها اقتباس‌های ادبی هستند. او در اوایل کار خود در آثار کلاسیک شکسپیری به همراه همسرش، بازیگر و کارگردان کنت برانا ظاهر شد. اولین جایزه اسکار را برای نقش اصلی خود در اقتباس سینمایی از کتاب هواردز اند نوشته ادوارد مورگان فورستر که نخستین بار در 1910 میلادی منتشر شد، دریافت کرد. در سال 1995 با دریافت دومین اسکار خود، برای فیلمنامه اقتباسی عقل و احساس (Sense and Sensibility)، به امتیازی غیرمعمول در تاریخ اسکار دست یافت. با آن برد، تامپسون تنها کسی شد که تا به حال برنده جایزه اسکار در دو بخش اجرا و نویسندگی شده‌ است.

بیوگرافی اما تامپسون (Emma Thompson)
بیوگرافی اما تامپسون (Emma Thompson)

تامپسون در 15 آوریل 1959 در لندن در خانواده‌ای که همگی بازیگر بودند به دنیا آمد. پدرش، اریک تامپسون (1929-1982)، بازیگر تلویزیون و تئاتر بود. وی در دوران کودکی تامپسون به‌عنوان راوی یک مجموعه تلویزیونی فرانسوی کودکانه بسیار دوست‌داشتنی، به نام «چرخ‌وفلک جادویی»The Magic Roundabout  کار می‌کرد. مادرش فیلیدا لاو (متولد 1932) اهل گلاسکو بود و این خانواده – که به زودی شامل یک خواهر کوچکتر به نام سوفی می‌شد – تعطیلات تابستانی خود را در اسکاتلند گذراندند.

پیوستن‌ به گروه تئاتر کمبریج

در نوجوانی، تامپسون به مدرسه دخترانه کامدن در نزدیکی خانه‌اش در شمال لندن رفت. اواسط دهه 1970 او برای اولین بار از ایالات متحده دیدن‌ کرد. درست زمانی که پدرش یک شغل کارگردانی تئاتر را در لس آنجلس آغاز کرد. شهری که او بعدها آن را به عنوان “عجیب‌ترین‌، بیگانه‌ترین مکانی که تا به حال رفته‌ بودم” توصیف کرد. او به رابی کولترین از مجله اینترویو گفت: “من و خواهرم یک بار به سوپرمارکت رفتیم و با بیکن ورقه‌ای، بستنی و لوازم آرایش برگشتیم. باورم نمی‌شد که بشود همه آن‌ها را از یک مکان خریداری کرد. ” اگرچه خواهرش، سوفی، مصمم بود از سنین پایین والدینش را در تئاتر دنبال کند. اما تامپسون علاقه چندانی به هنرهای نمایشی نداشت.

در عوض، او در رشته ادبیات انگلیسی در دانشگاه کمبریج تحصیل کرد. این همان جایی بود که هوش و چابکی او باعث شد دوستانش او را متقاعد کنند تا برای کمبریج فوت لایتز، باشگاه تئاتر آماتور مشهور مدرسه، تست بدهد. نمایش آمیخته‌ فوت لایتز به ویترینی مشهور برای کمدین‌های جدید تبدیل شده بود و قبلاً به راه‌اندازی حرفه اعضای مانتی پایتان کمک کرده بود. دوران حضور تامپسون در اواخر دهه 1970 و اوایل دهه 1980 یکی دیگر از دوره‌های قابل توجه این گروه بود. گروهی که شامل استعدادهای آینده استفن فرای (متولد 1957) و هیو لوری (متولد 1959) بود. در تابستان سال 1981، تامپسون و گروه نمایش آمیخته‌شان را به جشنواره ادینبرا فرینج بردند، جایی که این نمایش جایزه جشنواره را به دست آورد و برای اجرای تئاتر لندن پیشنهاد شد.

سرنوشت جنگ و ازدواج

اما تامپسون و کنت برانا
اما تامپسون و کنت برانا

در سال 1983، با پایان تحصیلاتش، تامپسون بخشی از یک مجموعه کمدی تلویزیونی کوتاه مدت با فرای و لوری به نام آلفرسکو شد. طی چند سال بعد، حرفه او به طور پیوسته‌ پیشرفت کرد، و او برای نقش آفرینی در یک تئاتر 15 ماهه به عنوان نقش اول در بازسازی موزیکال دهه 1930 به نام  من و دخترم (Me and My Girl) در کنار استفن فرای، برنده نقدهای تحسین برانگیز شد. پس از آن، او در سال 1987 در یک مینی سریال تلویزیونی بی‌بی‌سی به نام «سرنوشت جنگ» نقش آفرینی کرد. او نقش همسر را در داستان یک زوج تازه ازدواج کرده بریتانیایی ایفا کرد که در آغاز جنگ جهانی دوم در رومانی سرگردان بودند. همبازی او کنت برانا (متولد 1960)، اهل ایرلند شمالی بود که به عنوان بازیگر بزرگ بعدی شکسپیری بریتانیا مورد ستایش قرار گرفت. این زوج وارد رابطه‌ عاشقانه شدند و در سال 1989 ازدواج کردند.

تعدد کار و پیشرفت به سمت افتخار آفرینی

در طی چند سال بعد، رابطه تامپسون با برانا منجر به چندین پروژه سینمایی و حجم وسیعی از پوشش مطبوعاتی شد. آن‌ها به عنوان جانشینان امروزی دیگر تیم‌های زن و شوهری برجسته مانند آلفرد لانت (1892-1977) و لین فانتن (1887-1983) و حتی ریچارد برتون (1925-1984) و الیزابت تیلور (متولد 1932) توصیف شدند. آثار آن‌ها شامل فیلم هنری پنجم (1989)، فیلم روانشناسانه و نئو نوآر مرگ دوباره (1991) و فیلم دوستان پیتر می‌باشد.

دوستان پیتر، درباره گردهمایی دوستان دانشگاهی انگلیسی که اجرای مجدد روزهایشان در یک گروه کمدی در فیلم کاملاً متقاعدکننده به نظر می‌رسید، زیرا بازیگران آن شامل فرای، لوری و چندین عضو سابق فوت لایتز بودند. تامپسون در سال 1992 در یک قسمت از سریال کمدی چیرز که در آن نقش همسر سابق فریزر کرین، یک خواننده فولکلور کودکان به نام ننی جی (Nanny Gee) را بازی کرد. در همان سال یک بازیگر نسبتا ناشناخته به نام شارون استون برای بازی به عنوان نقش اصلی در فیلم غریزه اصلی به شهرت رسید. در واقع نقشی که تامپسون آن را رد کرده بود.

اولین اسکار

او همچنین بازی در فیلم پیانو (1993) را رد کرد، ملودرامی که برای هالی هانتر جایزه اسکار را به ارمغان آورد. در عوض، تامپسون انتخاب کرده بود که با اسماعیل مرچنت (متولد 1936) و جیمز آیوری (متولد 1928)، فیلمسازان تحسین‌شده‌ای که او را برای بازی در فیلم هواردز اند انتخاب کرده بودند، همکاری کند. این فیلم که در سال 1992 منتشر شد داستان سه خانواده انگلیسی جداگانه را روایت می‌کند که زندگی آن‌ها با یکدیگر تلاقی می‌کند.

او در کنار آنتونی هاپکینز بازی کرد و جایزه اسکار بهترین بازیگر زن را برای او به ارمغان آورد. وینسنت کانبی در نقد این فیلم در نیویورک تایمز به فیلم‌های قبلی تامپسون با برانا اشاره کرد. اما خاطرنشان کرد که در این فیلم او در نقش مارگارت شلگل عاقل و صبور عملکرد بسیار خوبی از خودش نشان می‌دهد. او نقش هدایت‌کننده فیلم را دارد. خانم تامپسون حتی موفق می‌شود زیبا باشد در حالی که نقش زنی را بازی می‌کند که قرار نیست زیبا باشد.

جنجال‌های رابطه عاشقانه در زندگی حرفه‌ای

یک سال بعد، تامپسون در پروژه دیگری از آیوری در کنار هاپکینز، به نام بازمانده روز (The Remains of the Day)، و همراه با همسرش در فیلم هیاهوی بسیار برای هیچ (Much Ado About Nothing) نقش آفرینی کرد. علیرغم موفقیت‌های شغلی، این زوج اغلب در رسانه‌های بریتانیا مورد انتقاد قرار می‌گرفتند و به خاطر تعهدشان به هنرشان و حضور همیشگی تامپسون در هر کاری که همسرش کارگردانی می‌کرد مورد تمسخر قرار می‌گرفت. اگرچه تا زمانی که برانا را ملاقات کرد، حرفه او به خوبی در مسیر خود قرار داشت، او اغلب متهم به این بود که همسرش را به ستاره شدن رسانده‌ است. در یکی از نمایش‌های کوتاه کمدی که این زوج را مسخره می‌کردند، تامپسون به خانه بازگشت که برانا فریاد زد: “من در آشپزخانه هستم” که پاسخ او این بود: “اوه، من هم می‌توانم در آنجا باشم؟”.

هر دو گاهی اوقات به عنوان بازیگرانی که بازی مصنوعی دارند که در انگلیس به اصطلاح به آن (luvvies) گفته‌ می‌شود مورد تمسخر قرار می‌گرفتند. در مقطعی، تامپسون به طور کلی فعالیت مطبوعاتی را در بریتانیا متوقف کرد. وقتی لیزا شوارتزبام از مجله انترتینمنت ویکلی از او در مورد تمسخرها پرسید، شوخ‌طبعی نشان داد و گفت: “شاید کمی ناخوشایند باشد اگر کسی مرتبا مورد تمسخر قرار نگیرد یا زخم زبان نشنود.”

تحمل طلاق بسیار خبرساز و عمومی

هنگامی که زندگی زناشویی تامپسون در میان شایعات خیانت هر دو طرف شروع به تزلزل کرد، پوشش مطبوعاتی بی‌رحمانه بود. قرار بود تامپسون در فیلم فرانکشتاین ایفای نقش کند که برانا کارگردانی و بازی در آن را بر عهده داشت. اما این نقش به هلنا بونهام کارتر (متولد 1966) رسید که نقش خواهر تامپسون در هواردز اند را بازی کرد. در همین حین، سر صحنه فیلمبرداری عقل و احساس، تامپسون با بازیگری به نام گرگ وایز، که نقش جان ویلافبی سرکش خوش‌تیپ را در داستان جین آستین که تامپسون برای فیلم اقتباس کرده بود، ملاقات کرد. عقل و احساس اولین پروژه نویسندگی او پس از یک مجموعه کمدی بریتانیایی محکوم به شکست در سال 1988 بود. کار او دومین جایزه اسکار را برای او به ارمغان آورد، که او را به اولین کسی تبدیل کرد که برنده تندیس اسکار برای ایفای نقش و نویسندگی شده‌ است.

زندگی حرفه‌ای تامپسون برای چند سال کند شد. این موضوع تا حد زیادی طولانی شد. دلیل اصلی آن برنامه او برای مادر شدن بود، که تا حدودی بیشتر از آنچه می‌خواست طول کشید و در نهایت با کمک لقاح مصنوعی انجام شد. او و وایز در سال 1999 والدین دختری به نام گایا رومیلی وایز شدند. در طول این سال‌ها او روی چندین پروژه نویسندگی کار کرد. از جمله تله‌فیلمی اقتباسی از یک نمایشنامه تئاتر، به نام Wit، که با پخش آن در HBO در سال 2001 که در آن تامپسون نقش یک محقق مبتلا به سرطان‌ را داشت مورد تحسین قرار گرفت.

دوستی با نیکولز و طیف جدیدی از نقش‌ها

او در یکی دیگر از پروژه‌های بسیار تحسین‌برانگیز تلویزیونی، مینی سریال فرشتگان در آمریکا در سال 2003 نقش آفرینی کرد. هر دوی این‌ها توسط مایک نیکولز کارگردانی شده‌ بود، که تامپسون را از همکاری با او در فیلم کمدی سیاسی رنگ‌های اصلی (Primary Colors) در سال 1998 می‌شناخت. در این فیلم تامپسون نقش همسر محاصره شده‌ یک نامزد انتخابات ریاست جمهوری ایالات‌متحده را بازی می‌کرد.

نیکولز تنها یکی از لیست بلندبالایی از همکاران حرفه‌ای تامپسون در ایالات‌متحده بود که ارادت به او به عنوان یک دوست و احترام به او به‌عنوان یک بازیگر منجر به طیف گسترده‌ای از نقش‌ها می‌شود. یکی دیگر از این افراد بازیگر آلن ریکمن (متولد 1946) بود که اولین کارگردانی خود را با فیلم مهمان زمستان (1997)     The Winter Guest  با بازی تامپسون و مادرش، فیلیدا لاو، انجام داد. ریکمن بعداً در سال 2003 در کمدی عاشقانه، به نام در واقع عشق (Love Actually)، نقش یک شوهر بی‌عاطفه را بازی کرد. در سال 2004 تامپسون به عنوان یکی از کارکنان مدرسه هاگوارتز در سومین فیلم هری پاتر، هری پاتر و زندانی آزکابان، که در آن نقش پروفسور سیبل تریلانی را بازی کرد، به او پیوست.

یکی دیگر از بازیگران فیلم واقع عشق (Love Actually)، کالین فرث، در سال 2005 در فیلم ننی مک‌فی (Nanny McPhee) نقش اول مقابل تامپسون بود، که در آن نقش اصلی را به عنوان مراقب جدید برای نسل بچه های هیولا بر عهده گرفت. تامپسون فیلمنامه را از روی مجموعه کتاب‌های کودک به نام پرستار (Nurse) نوشته بود.

به عهده گرفتن‌ پروژه‌های متنوع

یک سال بعد، تامپسون در کمدی ویل فرل، به نام عجیب‌تر از داستان، در نقش رمان‌نویس ناخوشایند و زجر کشیده‌ ظاهر شد. در این فیلم مشخص شد محبوب‌ترین شخصیت او همتای واقعی در نقش فرل دارد. در سال 2007 او در هری پاتر و محفل ققنوس بازی کرد. پنجمین فیلم از این مجموعه و فیلمی که او را با یک دوست قدیمی دیگر، بازیگر اسکاتلندی رابی کولترین (متولد 1950) همراه کرد. دو پروژه بلندمدت دیگر، بازسازی داستانی درباره اپیدمی طاعون در لندن در دهه 1660 بود که به طور آزمایشی Harrow Alley نام گرفت. دیگر اثر درباره یک خواننده فولکلور شیلیایی معترض بود که در دهه 1970 درگذشت. دلایل سیاسی مدتهاست که تامپسون را مورد توجه قرار داده‌ است.

در سال 1983 که تازه از کمبریج خارج شده‌ بود، وی یکی از نویسندگان کمدی فیلم یک عصر برای نیکاراگوئه (An Evening for Nicaragua) بود که برای گروه‌های چپ‌گرا در کشور آمریکای مرکزی سودمند بود. در‌ سال 1991، او به تظاهرات خیابانی لندن علیه اولین جنگ خلیج فارس پیوست. در سال 2003 در کنار آنتونیو باندراس در فیلمی به نام تصور آرژانتین بازی کرد. این فیلم واکنش متفاوتی را در زمان نمایش در جشنواره فیلم ونیز به دلیل ترکیبی از صحنه‌های شکنجه و رئالیسم جادویی در داستان مخالفان سیاسی ناپدید شده‌ به همراه داشت.

ازدواج مجدد

اما تامپسون و گرگ وایز
اما تامپسون و گرگ وایز

تامپسون و وایز در سال 2003 با هم ازدواج کردند و در همان خیابان شمال لندن که مادر و خواهرش آنجا بودند و جایی که او قبلاً در دو آدرس دیگر زندگی می‌کرد، خانه خود را ساختند. تامپسون که نمی‌ترسد نقش‌های ساده‌ای مانند دایه مک‌فی نفرت‌انگیز را ایفا کند، از دام‌هایی که بسیاری از ستاره‌های زن را با ورود به دهه 40 سالگی به نقش‌های مکمل به عنوان مادرشوهر یا رئیس دختران معصوم جوان تقلیل می‌دهد اجتناب کرده است.

در سال 1994، سالی که 35 ساله شد، تامپسون از این واقعیت قدردانی می‌کرد که دوران حرفه‌ای او در سینما توانسته است تا این حد طول بکشد، به همین دلیل او به برنامه اصلی خود یعنی نویسندگی برای امرار معاش بازگشت. او به برندا مدوکس، خبرنگار نیویورک تایمز گفت: «بازیگران زن ماندگاری کوتاهی دارند.» «این کار در حدود 40 سالگی متوقف می شود، جدا از آنهایی که در اوج هستند، مانند آنجلیکا هیوستون یا گلن کلوز.

یک هنرپیشه باید آینده‌ای برای خود پیدا کند.» او در سال 2006 به کریستین اسپاینز، نویسنده اینترتینمنت ویکلی، گفت: ده‌ها سال بعد، وقتی متوجه شد که به او «نقش‌های بهتری نسبت به دوران جوانی» پیشنهاد شده است، تعجب کرد. «قبلاً اگر فیلمنامه‌ای می‌گرفتم که می‌گفت: «یک زن فوق‌العاده زیبا وارد اتاق می‌شود»، خواندن را متوقف می‌کردم.»

مطالب مرتبط: بیوگرافی ست روگن (Seth Rogen) + بهترین فیلم‌های او

10 فیلم برتر اما تامپسون (Emma Thompson)

رنگ‌های اصلی (Primary Colors 1998)

بر اساس روایتی تخیلی از مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری 1992 که توسط جو کلین (که برای مدتی پشت نام مستعار “ناشناس” پنهان شده بود) و با نقش‌های کوتاه از جرالدو ریورا، چارلی رز، لری کینگ و بیل ماهر به عنوان خود واقعیشان، رنگ‌های اصلی به راحتی می‌توانست تحت الشعاع سیرک واقعی که پس از دولت بیل کلینتون در طول دو دوره ریاست‌جمهوری او رخ داد، قرار گیرد، اما کارگردان، مایک نیکولز و الین می، فیلمنامه‌نویس، برای دهه‌ها تیمی خلاق بودند و راحتی متقابل آنها علاوه بر بازیگران عالی، فیلم رنگ‌های اصلی را به یکی از فیلم‌های با رتبه برتر سال تبدیل کرد. تامسون وظیفه‌ی ارائه یک نسخه بدل از هیلاری کلینتون را بر عهده داشت که آن را به خوبی انجام داد. همان طور که استنلی کافمن در روزنامه نیو ریپابلیک نوشته است: رنگ‌های اصلی کاملا به عنوان یک فیلم سر و صدا کرد.

مرگ دوباره (Dead Again 1991)

Dead Again که ترکیبی بلندپروازانه از ملودرام رمانتیک و نئو نوآر با ماوراء الطبیعه است، متوجه شد تامپسون و کنت برانا همبازی/کارگردان نقش‌های دوگانه را در داستانی نسبتاً پیچیده درباره یک کارآگاه که به طور تصادفی با یک قربانی که فراموشی دارد و لال است مواجه می‌شود که ممکن است در زندگی گذشته همسر او بوده باشد یا نباشد. نتیجه نهایی می‌توانست به راحتی تبدیل به احساسات بیش از حد یا جادو جنبل عرفانی شود. اما مرگ دوباره در نهایت به اندازه کافی صفحه‌های گردان را در چرخش نگه داشت تا تحسین چشمگیر اکثر منتقدان، از جمله جاناتان روزنبام از Chicago Reader را به خود جلب کند، که می‌نویسد: «مثل اینکه پیچ و تاب‌ها ضخیم و سریع می‌شوند و طرح به تدریج بی‌تناسب می‌شود، برانا ثابت می‌کند که حداقل به اندازه برایان دی پالما در ارائه سبک برجسته اغراق‌آمیز باهوش است.»

مجموعه هری پاتر (The Harry Potter franchise)

فیلم‌های هری پاتر یک کار پرفروش برای بازیگران بریتانیایی مشهور از جمله تامپسون بود که سه بار به عنوان معلم پیشگویی هاگوارتز، سیبل تریلانی، نقش آفرینی کرد. تامپسون که اولین بار در سال 2004 در هری پاتر و زندانی آزکابان بازی کرد، سه سال بعد برای هری پاتر و محفل ققنوس بازگشت. سپس با ایفای نقش خود در نبرد پر اوج هاگوارتز در هری پاتر و یادگاران مرگ قسمت دوم، به شروع این سری کمک کرد. لیزا کندی از دنور پست نوشت: «در 10 سال پس از اولین نمایش کلوزآپ هری، این طلسم هرگز شکسته نشد. و ما مبتدی‌ها به لطف جادو بهتر شده‌ایم.”

مرد قد بلند (The Tall guy 1989)

ماجراهای یک مهاجر، داستانی در دل یک داستان دیگر، کمدی رمانتیک با بازی ماهرانه – مرد قد بلند (1990) همه این‌ها هست، با بازی جف گلدبلوم در نقش اصلی به عنوان یک بازیگر آمریکایی با شغل بازیگری در یک نمایش آمیخته طولانی مدت کمدی در لندن. او که دچار آلرژی شده، عاشق یک پرستار (تامپسون) می‌شود، کارش را از دست می‌دهد و در نهایت یک اقتباس موزیکال از مرد فیلی (The Elephant Man) دریافت می‌کند.

این در واقع نیمی از جنجال‌های عجیب و غریب در این اثر هم نیست. که اولین فیلم بلند ریچارد کرتیس، فیلمنامه‌نویس (به غیر از کارگردان مل اسمیت) را رقم زد. احتمالاً همه این‌ها برای مخاطبان جریان اصلی کمی بیش از حد غیرمتعارف بود، اما ثابت شد که مورد علاقه منتقدان است. راجر ایبرت نوشت: «این فیلم درباره خیلی چیزها درست است. یکی از آن‌ها این است که بین افرادی که بی‌تجربه هستند، بازاری برای کمدی وجود دارد.»

هیاهوی بسیار برای هیچ (Much Ado About Nothing 1993)

دومین اقتباس کنت برانا از شکسپیر، «هیاهوی بسیار» یک گروه بازیگر درخشان (از جمله تامپسون، کیانو ریوز، کیت بکینسیل، مایکل کیتون و خود برانا) را گرد هم آورد تا داستان برادران ناتنی در جنگ (ریوز و دنزل واشنگتن) را روایت کند. درگیری‌ این‌ها نقش پس زمینه امور ناگوار گروهی از دوستان، اشراف و اقوام که شامل عاشقان سابق بئاتریس (تامپسون) و بندیک (برانا) می‌شود را دارد. «هیاهوی بسیار» موج زیادی در بیرون از جمعیت هنری سنتی ایجاد نکرد. اما برای افرادی که آن را دیدند، نسخه‌ای ماهرانه و هوشمندانه از یکی از نمایشنامه‌های سبک‌تر شکسپیر بود. اگرچه برخی از نویسندگان با انتخاب گروه بازیگران گلچین شده فیلم مخالف بودند، برای اکثر منتقدان، ایرادات آن جزئی بود. به قول دسون تامسون از واشنگتن پست، “کارگردان برانا، که نمایشنامه را به طرزی تخیلی برای سینما تغییر داد، به این مزخرفات دیرینه اهمیت فوق‌العاده‌ای می‌دهد.”

هواردز اند (Howards End 1992)

برای چند سال در اوایل دهه 90، به نظر می‌رسید که تامپسون و آنتونی هاپکینز بر خانه هنری حکومت می‌کردند. این با فیلم هواردز اند در سال 1992 شروع شد، یک فیلم تاریخی که توسط دو فیلم‌ساز برنده جایزه ایوری و مرچنت از رمان ادوارد مورگان فورستر اقتباس شد. در اینجا، تامپسون (که برنده اسکار بهترین بازیگر زن برای کارش شد) در کنار هاپکینز در نقش زوجی بازی می‌کند که داستان عاشقانه‌شان در پس زمینه آشفتگی در سیستم طبقاتی بریتانیا در اوایل قرن بیستم شکوفا می‌شود.

تامپسون در نقش مارگارت سعی دارد توسط اسرار قدیمی و دسیسه‌های اطراف ملک روستایی هواردز اند را بگیرد. اما «هنری ویلکاکس» (هاپکینز) و بچه‌هایش وصیت‌نامه را از بین می‌برند و پس از چندی «هنری» به «مارگارت» پیشنهاد ازدواج می‌دهد. ریچارد کورلیس از تایم نوشت: «هواردز اند اثری است که دیگر فیلم‌های مرچنت آیوری به آن اشاره کرده‌اند و از آن الهام گرفته‌اند» و آن را «ظریف و قدرتمند، سازگار با برخوردهای طبقاتی و خلق و خو جذاب یک مهماندار عالی ادواردین» نامیده است.

به نام پدر (In the Name of the Father 1993)

تامپسون نامزدی اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن را برای کارش به عنوان وکیل مدافع جنگی در این درام تاریخی مبتنی بر واقعیت، که در آن جیم شریدان نویسنده و کارگردان مصیبت‌های جری کانلون (دنیل دی لوئیس)، یک ایرلندی که به دروغ محکوم شده است را به نمایش می‌گذارد، به دست آورد. این فرد محکوم به همکاری در بمب‌گذاری سال 1975 ارتش جمهوری‌خواه ایرلند علیه نیروهای انگلیسی شده است.

در حالی که برخی از کسانی که با جزئیات واقعی پرونده آشنا بودند با اشتباهات تاریخی فیلم به نام پدر مخالف بودند، منتقدان اکثراً احساس کردند که این فیلم به عنوان یک تجربه تماشایی هیجان‌انگیز و تکان‌دهنده ارائه شده است. همانطور که کنت توران برای لس آنجلس تایمز نوشت، نتیجه نهایی به عنوان «الگویی از… یک فیلمساز متعهد و خشمگین، یک فراری با اتهامات سیاسی است که از یکی از مشهورترین موارد در تاریخ اخیر بریتانیا استفاده می‌کند تا مخاطبان را تحت فشار قرار دهد. فیلمی تکان‌دهنده و جنجالی”.

بازمانده روز (The Remains of the Day 1993)

بازمانده روز که از رمان کازوئو ایشی گورو اقتباس شده است، داستان یک سر خدمت کار سرسخت (آنتونی هاپکینز) و یک خدمتکار نسبتاً تندخو را روایت می‌کند که در طول سال‌های زندگی مشترکشان در یک ملک بریتانیایی قبل از جنگ جهانی دوم، عاشق او (تامپسون) می‌شود. بدیهی است که این اثر حماسی پرفروش نیست. اما هشت نامزدی جایزه اسکار را به خود اختصاص داد، به تامپسون فرصتی داد تا درام فوق‌العاده‌ای را به سادگی به تصویر بکشد، و وضعیت خود را به عنوان یکی از معدود ستاره‌هایی که قادر به ترقی بین مگاپلکس و خانه هنری هستند دوباره ثابت کرد. در میان بسیاری از منتقدان قدردان فیلم بازمانده‌ روز تاد مک کارتی از Variety بود که نوشت: “تمام دقت، هوش، ذوق و بازی‌های درخشان که از تولیدات مرچنت آیوری انتظار می‌رود، به کار گرفته شده‌ است.”

عقل و احساس (Sense and Sensibility 1996)

کتاب‌های جین آستن الهام‌بخش فیلم‌های بی‌شماری بوده‌اند. اما با « عقل و احساس» در سال 1995، آنگ لی کارگردان این فیلم ثابت کرد که هنوز طلای سینمایی از داستان‌های او استخراج نشده است. لی با کار بر روی فیلمنامه‌ای برنده اسکار توسط اما تامپسون (که همچنین در نقش الینور داشوود نجیب بازی کرد)، نمایشی وفادار از رمان آستن (1811) درباره مشکلات ناگوار مالی و عاشقانه‌ ارائه کرد که پس از مرگ پدر در میان خانواده‌ای بریتانیایی زمین خورده‌ به وجود می‌آید. با بازی بازیگرانی همچون کیت وینسلت، هیو گرانت و آلن ریکمن. عقل و احساس با جین آفموت از هفته‌نامه پالو آلتو طنین‌انداز شد، که احساسات اکثریت قریب به اتفاق همسالانش را تکرار کرد وقتی پرسید: « «عشق پایدار، دلشکستگی، اشتیاق بی‌پایان و خیانت تلخ. چه چیز دیگری می‌توانید از جین آستن و در واقع از یک فیلم بخواهید؟»

هنری پنجم (Henry V 1944)

آیا می‌خواهید در فیلمی از هنری پنجم شکسپیر بازی کنید؟ شما همیشه می‌توانید صفحه‌ای از کتاب کنت برانا را باز کنید و در اجرای زنده کارگردان شرکت کنید، سپس خود را در نقش اصلی قرار دهید. خوشبختانه، در نمایش هنری پنجم برانا، چیزهایی بیش از خودخواهی وجود دارد، که باعث شد او اولین کارگردانی خود را انجام دهد در حالی که خود را با بازیگران بی‌عیب و نقصی که شامل اما تامپسون، جودی دنچ، ایان هولم، و رابی کولترین بودند، احاطه کرد. در واقع، در حالی که یک اقتباس مناسب از شکسپیر همیشه یک بلیط کاملاً مطمئن برای جنبه تازه امتیاز دهی راتن تومیتوز است، منتقدان در ستایش اقتباس برانا از اثر شکسپیر اتفاق نظر داشتند. همانطور که هال هینسون به شدت مشتاق از واشنگتن پست گفت، “همه چیز در مورد این فیلم قابل توجه به طرز هیجان‌انگیزی غیرمنتظره است.”

حقایق جالب درباره اما تامپسون

– در سال 2003، تامپسون و همسرش گرگ وایز به طور غیررسمی یک سرباز یتیم رواندا و کودک سابق به نام Tindyebwa Agaba را به فرزندی قبول کردند. زمانی که او 16 ساله بود در یک رویداد شورای پناهندگان با هم آشنا شدند و او از او دعوت کرد تا کریسمس را در خانه آن‌ها بگذراند. تامپسون اظهار داشت: “به آرامی، او به نوعی ثابت ماندگار شد، با ما به اسکاتلند آمد و عضوی از خانواده شد.” آگابا در سال 2009 شهروند بریتانیا شد.

– هم اما و هم خواهر کوچکترش، سوفی تامپسون، با شوهران آینده خود – به ترتیب گرگ وایز و ریچارد لومزدن – در صحنه فیلم‌برداری فیلم عقل و احساس (1995) آشنا شدند.

– او در چهار فیلم به کارگردانی همسر سابقش کنت برانا ظاهر شد: هنری پنجم (1989)، مرگ دوباره (1991)، دوستان پیتر (1992) و هیاهوی بسیار برای هیچ (1993).

– او برنده دو جایزه اسکار شد و در هر دو مراسم، تندیس‌های او توسط همبازی‌اش در فیلم‌های مختلف، آنتونی هاپکینز، به او اهدا شد.

– از زمان نوجوانی با سایمون مک برنی دوست صمیمی بوده است.

– چندین تن از همبازی‌هایش در فیلم هری پاتر در فیلم‌ ننی مک‌فی (Nanny McPhee) نیز حضور داشتند: ایملدا استنتون، کلی مکدونالد، رالف فاینس، مگی اسمیت و ریس ایفانس.

– تنها فردی است که هم برای بازیگری و هم نویسندگی برنده جایزه اسکار شده است. او برنده بهترین بازیگر زن برای فیلم هواردز اند (1992) و بهترین فیلمنامه اقتباسی برای عقل و احساس (1995) شد.

– او‌ آن طرف خیابان مادرش و پایین خیابان خواهرش زندگی می‌کند.

– او نقش آنا لئونونز را در فیلم آنا و شاه (1999) رد کرد که به جودی فاستر رسید.

– به هیئت مشاوران جشنواره شکسپیر سینسیناتی (قبلاً شرکت تئاتر فارنهایت) در سینسیناتی، اوهایو معرفی شد.

مطالب مرتبط: امیلی بلانت (Emily Blunt) + معرفی بهترین فیلم‌ها او

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

بخش های ضروری علامت گذاری شده اند *