آکیرا کوروساوا، (متولد 23 مارس 1910، توکیو، ژاپن – درگذشت 6 سپتامبر 1998، توکیو)، اولین کارگردان ژاپنی است که با استقبال بینالمللی روبرو شد. او آثار بزرگی را به معرض نمایش گذاشته که تحسینهای زیادی را دریافت کرده است. فیلمهایی مانند راشومون (1950)، زیستن (1952)، هفت سامورایی (1954) )، سریر خون (1957)، کاگهموشا (1980) و آشوب (1985) از مهمترین آثار او هستند. برای آشنایی با داستان زندگی و نیز برترین فیلمهای او با ادامه مطلب از بهترین سرگرمی همراه باشید.
نام و نام خانوادگی | آکیرا کوروساوا (Akira Kurosawa) |
تاریخ تولد | 23 مارس 1910 |
حرفه | کارگردان، فیلمنامهنویس، تهیهکننده، تدوینگر |
کشور تولد | ژاپن |
شهر تولد | توکیو، شیناگاوا |
قد | 182 سانتیمتر |
همسر | یوکو یاگوچی (1945–1985) |
پدر | ایسامو (1864-1948) |
مادر | شیما (1870-1952) |
فرزندان | هیسائو (متولد 1945–) و کازوکو (متولد 1954–) |
زندگینامه
اوایل زندگی
پدر کوروساوا، که زمانی افسر ارتش بود، معلمی بود که به پیشرفت آموزشهای ورزشی در ژاپن کمک میکرد. کوروساوا پس از ترک تحصیلات متوسطه در یک مدرسه هنری شروع به تحصیل و نقاشی به سبک غربی کرد.
اگرچه جوایز مهم هنری به وی تعلق گرفت، اما از آرزوی نقاش شدن چشمپوشی کرد و در سال 1936 دستیار کارگردان در استودیوی فیلم PCL شد.
تا سال 1943 او عمدتا به عنوان دستیار یاماموتو کاجیرو، یکی از کارگردانان بزرگ ژاپن در ساخت فیلمهای جنگ جهانی دوم، در آنجا کار میکرد. در این دوره کوروساوا به عنوان یک فیلمنامهنویس عالی شناخته شد.
برخی از بهترین فیلمنامههای وی هرگز فیلمبرداری نشده بلکه فقط در ژورنالها منتشر شدهاند.
با این حال، متخصصان به دلیل تازگی و خلاقانه بودن آنها را مورد توجه قرار دادند و جوایزی دریافت کردند.
نخستین فیلمها
در سال 1943 کوروساوا به کارگردانی ارتقا یافت و اولین فیلم بلند خود را با نام سانشیرو سوگاتا از سناریوی خودش ساخت. این داستان که درباره استادان جودوی ژاپنی دهه 1880 بود یک موفقیت بزرگ به دست آورد.
در سال 1944 او فیلم دوم خود را با نام ایچیبان اوتسکوشیکو (زیباترین) ساخت، داستانی درباره دخترانی که در یک زرادخانه کار میکنند.
بلافاصله پس از آن، وی با بازیگری که نقش اصلی را بازی کرده بود، یوکو یاگوچی ازدواج کرد. آنها دارای دو فرزند، یک پسر و یک دختر بودند.
در آگوست 1945، هنگامی که ژاپن در جنگ جهانی دوم پیشنهاد تسلیم شدن را داد، او در حال فیلمبرداری فیلم مردانی که بر دم ببر گام مینهند بود. این فیلم براساس کابوکیِ (نام گونهای از تئاتر سنتی ژاپنی با سبک درام و لباس زینتی) کانجینچو است. با این وجود نیروهای اشغالگر متفقین اکران اکثر فیلمهای مربوط به گذشته فئودالی ژاپن را منع کردند و این کمدی برجسته تا سال 1952 منتشر نشد.
جنگ ژاپن
فیلم از جوانی گلهای نداریم (1946) به کارگردانی آکیرا کوروساوا، تاریخ جنگگرایی ژاپن را از سال 1933 تا پایان جنگ به روایت شخصی که به ظن جاسوسی در طول جنگ اعدام شده است به تصویر میکشد. از میان بسیاری از فیلمهای پس از جنگ که از جنگگرایی ژاپن انتقاد میکنند، این فیلم از نظر هنری و تجاری موفقترین بود.
یاکوزای مبتلا به سل
یویدور تنشی (1948؛ فرشته مست) فیلمی بود که باعث شهرت کوروساوا شد. داستان این فیلم درباره یک یاکوزای مبتلا به بیماری سل و یک پزشک الکلی است، که در خرابههای پس از جنگ مرکز شهر توکیو زندگی میکند. این فیلم یک ملودرام در آمیخته با یاس و امید، خشونت و سودازدگی است. یاکوزا توسط بازیگر جدیدی به نام توشیرو میفونه به تصویر کشیده شد، که از طریق این فیلم به یک ستاره تبدیل شد و متعاقباً در اکثر فیلمهای کوروساوا ظاهر شد.
فیلمهای دهه 1950
فیلم راشومون به کارگردانی آکیرا کوروساوا در جشنواره فیلم ونیز در سال 1951 به نمایش درآمد. این فیلم توانست شیر طلایی جشنواره ونیز را ببرد و همچنین جایزه اسکار افتخاری را در بیست و چهارمین دوره جایزه اسکار از آن خود کند.
این اولین بار بود که یک فیلم ژاپنی چنین تحسین بین المللی را به دست می آورد. فیلمهای ژاپنی اکنون مورد توجه جدی در سراسر جهان قرار گرفته است. این فیلم که اقتباسی از دو داستان کوتاه نوشته ریونوسوکه آکوتاگاوا است، به ماجرای یک سامورایی، همسرش، راهزن و هیزمشکن در قرن دهم میپردازد. هر چهار نفر یک تجاوز و یک قتل را به روشهای کاملاً متفاوتی به خاطر میآورند.
این نمایش از یک واقعه که توسط اشخاص مختلف دیده میشود تخیل مخاطب را جلب کرد و ایده سینما را به عنوان ابزاری برای بررسی یک مسئله متافیزیکی پیش برد.
از نظر بسیاری از منتقدان ایکیرو (زیستن) یکی از بهترین آثار تاریخ سینما است. این مربوط به یک مقام کوچک دولتی است که میفهمد به خاطر سرطان فقط نیم سال فرصت زندگی دارد.
او به دنبال آرامش در کانون خانوادهاش است اما بهش خیانت میشود، سپس به دنبال لذت میرود اما ناامید میشود، و در پایان، با استفاده از موقعیت خود برای کار برای فقرا بازخرید میشود.
در این فیلم، که پیامهای قوی اخلاقی زیادی دارد، کوروساوا فروپاشی نظام خانواده و همچنین جنبههای ریاکارانه مقامات جامعه پس از جنگ ژاپن را به طرز کاملاً واقعگرایانهای به تصویر میکشد.
این تصویر سندی برجسته از زندگی و اوضاع معنوی مردم ژاپن بود، که در آن زمان شروع به بهبودی از ناامیدی ناشی از شکست در جنگ کرده بودند.
بزرگترین موفقیت تجاری با …
فیلم هفت سامورایی سرگرمکنندهترین فیلم کوروساوا و همچنین بزرگترین موفقیت تجاری وی محسوب میشود. این فیلم داستان چند کشاورز و چند سامورایی بدون رهبر را به تصویر میکشد که برای روستا علیه یک باند راهزن غاصب میجنگند. گرچه از تحسین وی نسبت به وسترنهای هالیوود الهام گرفته بود، اما به سبک کاملاً ژاپنی اجرا شد.
از قضا، فیلم کوروساوا بعداً الهامبخش یکی از بزرگترین فیلمهای وسترن آمریکایی به نام هفت دلاور (1960) به کارگردانی و تهیهکنندگی جان استرجز شد.
فیلم من در ترس زندگی میکنم به کارگردانی آکیرا کوروساوا فیلمی کاملاً صادقانه است که وحشت یک مالک ریختهگری ژاپنی را از آزمایشهای اتمی انجام شده توسط ایالاتمتحده و اتحاد جماهیر شوروی نشان میدهد.
نتیجهگیری بدبینانه آن، آن را به یک شکست تجاری تبدیل کرد.
کوروساوا همچنین به دلیل اقتباس از آثار کلاسیک ادبی اروپا در فیلمهایی با فضای ژاپنی مورد توجه قرار گرفت. هاکوچی (1951 ؛ ابله) بر اساس رمان فئودور داستایفسکی با همین عنوان ساخته شده است، سریر خون (1957) بر اساس مکبث از شکسپیر، و دونزوکو (1957 ؛ در اعماق) بر اساس نمایشنامه ماکسیم گورکی بود: هر یک از این فیلمها ماهرانه ژاپنی شدهاند. سریر خون، که سبک صحنهها و بازی در نمایش نو (نوعی تئاتر سنتی ژاپنی) ژاپنی را منعکس میکند و حتی یک کلمه از متن اصلی را به کار نمیبرد، بهترین فیلم از بین تعداد بیشمار درامهای شکسپیر سینمایی شده لقب گرفته است.
تصاویر کوروساوا به سبک هنری ژاپنی که یک روند طبیعت گرایانه را دنبال میکند، احساس سبک زیادی میبخشد. اقدامات خشونتآمیز آثار تجاریتر وی نیز تأثیر قدرتمندی داشت.
کارهای بعدی
در سال 1960 کوروساوا استودیو کوروساوا را تأسیس کرد، که رئیس آن شد و تولید آثار خود را آغاز کرد. با این حال، او به عنوان تولیدکننده، به طور مداوم از مشکلات مالی خجالت میکشید.
در طول دهه 1960، کوروساوا تعدادی فیلم سرگرمکننده ساخت که عمدتا شخصیتهای اصلی آنها سامورایی بودند. یوجیمبو (1961؛ “بادیگارد”) اثر نماینده است.
رکود اقتصادی و هالیوود
فیلم ریش قرمز محصول 1965 عناصر سرگرمی را با یک انسانگرایی احساسی ترکیب میکند. با این وجود، در دهه 1960، سینمای ژاپن دچار رکود اقتصادی شد و برنامههای کوروساوا، در اکثر موارد، توسط شرکتهای فیلمسازی بسیار گران ارزیابی شد. در نتیجه، کوروساوا تلاش کرد تا با تهیهکنندگان هالیوود همکاری کند، اما هر یک از پروژهها با شکست مواجه شد.
در استودیوی کیوتو در سال 1968، برای استودیو قرن بیستم، او شروع به فیلمبرداری فیلم تورا! تورا! تورا! کرد. یک فیلم جنگی که به حمله هوایی به پرل هاربر میپردازد. کار به آرامی پیش رفت و تهیهکننده از ترس زیاد بودن هزینه برآورد شده، کوروساوا را برکنار کرد و کارگردان دیگری را جایگزین کرد.
وقفه شش ساله
پس از یک وقفه شش ساله، کوروساوا سرانجام توانست یکی دیگر از فیلمهای خود را به نام دودسکادن محصول 1970 را ارائه دهد. اولین کار رنگی او، یک کمدی درباره مردم فقیر زاغهنشین، سختی و تلخی بهترین کارهایش را پس گرفت، اما از نظر اقتصادی شکست خورد.
دوره استیصال شخصی و سکوت هنری متعاقب آن، در اواسط دهه 1970 هنگامی که کوروساوا به دعوت دولت شوروی فیلمبرداری درسو اوزالا (1975) را در سیبری انجام داد، پایان یافت. این داستان که درباره یک شکارچی محلی است که در سیبری زندگی میکند با استقبال گستردهای روبرو شد.
کاگهموشا یا شبح جنگجو، اکران شده در سال 1980، اولین فیلم سامورایی این کارگردان پس از 14 سال بود.
داستان آن درباره به یک دزد خرد است که برای جعل هویت یک فئودال قدرتمند کشته شده در جنگ انتخاب شده است. این فیلم به دلیل صحنههای نبرد قدرتمندش قابل توجه بود.
فیلم بعدی کوروساوا، آشوب محصول 1985، یک حماسه سامورایی حتی موفقتر بود. یک فیلم اقتباسی از نمایشنامه شاه لیر شکسپیر که در ژاپن در قرن شانزدهم ساخته شده است. در این اثر از پسران به جای دختران به عنوان فرزندان ناسپاس سلطان پیر استفاده میکند.
فیلم آشوب به خاطر عظمت جلوه هایبصری، عمق فکری اقتباس فیلم و شدت بازیهای دراماتیک خود، به عنوان یکی از بهترین فیلمهای کوروساوا مورد تحسین واقع شد.
سه فیلم آخر او – رویاها (1990)، راپسودی در ماه اوت (1990) و مادادایو (1993) – با استقبال خوبی مواجه نشد.
میراث
اگرچه سایر فیلمسازان ژاپنی پس از موفقیت پیشگامانه راشومون پیروان بینالمللی قابل توجهی را کسب کردند، اما فیلمهای کوروساوا همچنان سود و علاقمندان زیادی در غرب دارند.
آنها ترکیبی منحصر به فرد از عناصر هنر ژاپن را نشان میدهند. در ظرافت احساس و فلسفه آنها، درخشش ترکیب بصری آنها، و رفتار آنها با سامورایی و دیگر مضامین تاریخی ژاپنی – با یک احساس واضح غربی نسبت به اکشن و درام و یک تکرار مکرر استفاده از داستانهای منابع غربی، هم آثار کلاسیک ادبی و هم داستانهای دلهرهآور محبوب به نمایش در میآید.
کوروساوا دریافتکننده افتخارات متعدد سینمایی و شغلی است. از جمله شیر طلایی برای موفقیت شغلی در جشنواره فیلم ونیز 1982( جایزه افتخاری آکادمی اسکار برای یک عمر دستاورد سینمایی در سال 1990، نشان یک عمر دستاورد سینمایی از انجمن کارگردانان آمریکا در سال 1992 و جایز پرمیوم ایمپریاله به نیابت از انجمن هنر ژاپن در زمینه تئاتر و سینما در سال 1992 بود.
10 فیلم برتر آکیرا کوروساوا
دژ پنهان (1958)
فیلم (The Hidden Fortress) محصول 1958 است. به دلیل تاثیرگذاریاش بر سه گانه اصلی محبوب جنگ ستارگان بسیار شهرت یافته است. (یک جفت کاراکتر با وجهههای طنز داستان را در حالی که در تلاش برای نجات یک شاهزاده خانم در زمان جنگ بودند، تعریف میکنند). این فیلم بسیار سرگرمکننده، درباره چند روستایی است که به یک ژنرال و یک شاهزادهخانم برخورد میکنند. اما آنها را به عنوان اعضای یک قبیله اشتباه میگیرند.
برای نقش شاهزادهخانم، کوروساوا فراخوانی در سرتاسر کشور منتشر کرد تا یک زن با شان و وقار شاهزاده مانند که همچنین نیرومندی یک دختر سامورایی را دارد پیدا کند. میسا اوهارا، که در آن زمان بیست سال داشت، بدون تجربه قبلی در بازیگری در نقش این شاهزادهخانم عملکردی به یادماندنی داشت.
سگ ولگرد (1949)
فیلم (Stray Dog) 1949 است. ساخته سال بعد از دزدیده شدن اسلحه یک پلیس توسط یک جیببر، او با برنامهریزی یک ماموریت مخفی سعی میکند تا اسلحهاش را پس بگیرد. او نگران فروش اسلحه خود در بازار سیاه یا استفاده از آن به عنوان سلاحی برای قتل است. برای جلوگیری از وقوع همه آنها راهی این ماموریت مخفی میشود.
با این حال، او پی میبرد که مردی که از اسلحه او استفاده میکند، مانند او یک سرباز سابق است که نمیتواند از کابوسهای جنگ بهبود یابد.
برای شرح وقایع تلخ ژاپن پس از جنگ، کوروساوا از دو شخصیت مشابه استفاده میکند. این دو شخصیت با سرنوشت متفاوت برخورد کردهاند تا ابهام هویت انسانی را برجسته کند. سگ ولگرد تفسیری درخشان درباره ماهیت جنایت و فقر ژاپن پس از جنگ است.
درسو اوزالا (1975)
این فیلم در اواخر قرن در جنگلهای سیبری شرقی قرار دارد. ای اثر براساس کتابی به همین نام که توسط کاپیتان ولادیمیر آرسنیف در مورد سفرهایش به همراه درسو اوزالای شکارچی در سال 1923 نوشته شده ساخته شده است.
داستان فیلم (Dersu Uzala) درباره برخورد آرسنیف با یک شکارچی مسن از قبیله عشایری نانایی است. شخصیتی که الهامبخش Yoda در سری جنگ ستارگان است . کوروساوا به زیبایی بین حماسه و صمیمیت در نوسان است.
این کارگردان تحسین شده گفت: “در ژاپن صنعت هنر تقلید از تلویزیون و تولید فیلمهایی مانند فیلمهای تلویزیونی را آغاز کرده است.”
“تعداد کمی از افراد به اندازه کافی عجیب و غریب هستند که میتوانند از پرداخت هزینه بالای بلیط برای دیدن فیلم تلویزیونی در سالن سینما لذت ببرند. من دوباره از موضوع اصلی خارج شدهام. اما برای یک کارگردان فیلم که شبیه یک ماهی آزاد است این کار دشواری است.”
“وقتی رودخانهای که او در آن متولد شده و بزرگ شده آلوده میشود، نمیتواند برای تخمگذاری خود را به سمت بالادست برگرداند” – او در ساخت فیلمهای خود مشکل دارد.
او با ناله و شکایت صحبتهایش را به پایان میرساند. “یکی از این ماهیها راه دیگری نمیدید ، سفری طولانی را طی کرد تا از رودخانه شوروی بالا رود و مقداری خاویار به دنیا آورد. فیلم درسو اوزالا من اینگونه ساخته شد. و همچنین فکر نمیکنم این چیز بدی باشد. اما طبیعیترین کاری که ماهی قزل آلا ژاپنی باید انجام دهد تخمگذاری در رودخانه ژاپن است.”
سریر خون (1957)
تا به امروز، سریر خون (Throne of Blood) از بهترین اقتباسهای سینمایی نمایش مشهور شکسپیر، مکبث به حساب میآید. کوروساوا روایت مکبث را میگیرد و آن را در فضای قرن شانزدهم بازسازی میکند. برای خود افسانهای ایجاد میکند و بین خطوط زمانی مختلف رابطی ایجاد میکند.
سریر خون با الهام از تئاتر سنتی ژاپنی نو (به ژاپنی: Nō ،能)، تأثیرات بسیاری را به خود جلب میکند. اما آکیرا کوروساوا آنها را به چیزی منحصر به فرد تبدیل میکند.
کوروساوا تعریف میکند: “ما ابتدا در یک فضای باز در پایه کوه فوجی یک قلعه مسطح به جای یک قلعه سه بعدی واقعی ساختیم. وقتی آماده شد، درست به نظر نمیرسید. به خاطر یک چیز، کاشیهای سقف خیلی نازک بودند و این خوب نبود. من اصرار کردم و ایستادم و گفتم که من نمیتوانم با چنین محدودیتهایی کار کنم. من میخواهم احساس را از چیزهای واقعی در هرجایی که برای فیلمبرداری انتخاب کردهام بگیرم.”
بالا و پایین (1963)
این فیلم اقتباسی از رمان کارآگاهی اد مکبین با نام King’s Ransom است. اکیرا کوروساوا از نقاط قوت ژانر استفاده کرده و یک فیلم دلهرهآور جذاب خلق میکند. اما در عین حال به تفسیر قدرتمند اجتماعی نیز میپردازد تا فیلم را به یک قطعه هنری متفکرانه تبدیل کند.
توشیرو میفونه در نقش کینگو گوندو، یک صنعتگر ثروتمند که خانوادهاش توسط یک آدمربا مورد هدف قرار گرفته است. او در این اثر نقشی فراموشنشدنی ایفا میکند.
فیلم (High and Low) زیر و بم ذره ذره توکیو پس از جنگ را آشکار میکند. بالا و پایین اضطرابها و انگیزههایی را که به عنوان بیماریهای اجتماعی در حال تحریک بودند نشان میدهد. آکیرا کوروساوا تسلط فنی خود را نشان میدهد و موفق میشود فیلمی از اصالت و قدرت هنری خلق کند.
آشوب (1985)
فیلم آشوب (Ran) تصوری دوباره از نمایشنامه شاه لیر شکسپیر است که در ژاپن فئودالی قرن شانزدهم اتفاق میافتد.
کوروساوا تحقیقی جذاب درباره روابط سلطنت را ارائه میدهد، خشونت را به عنوان یک نیروی مکرر در طول تاریخ بشر و نیرویی به تصویر میکشد که هرگز نمیتوانیم از آن فرار کنیم.
یک لرد پیر شاهد ویرانی خانوادهاش است که با تغییر جریان مدرنیته و حرص و آز، ویران شده است.
آکیرا کوروساوا گفت: “برخی از صحنههای اساسی این فیلم براساس این سوال من است که چگونه خدا و بودا، در صورت وجود، این زندگی انسانی، این انسانیت گرفتار در همان الگوهای پوچ رفتاری را درک میکنند.”
وی افزود: “ما باید به جای ارائه راه حلهای مشخص برای مشکلات یا به تصویر کشیدن مستقیم مشکلات اجتماعی، فساد اصلی را که در طبیعت انسان است ارائه دهیم. بنابراین، ممکن است فیلمهای من فلسفیتر شده باشند.”
یوجیمبو (1961)
در فیلم (Yojimbo) توشیرو میفونه در نقش سامورایی بیاستاد و بینامی بازی میکند که در یک شهر متروکه با تبهکاران دستوپنجه نرم میکند.
قسمتی از این فیلم از فیلم شِین (1952) ساخته جرج استیون الهام گرفته شده است. کوروساوا در این فیلم با ترکیب ژانر سامورایی با مضامینی از وسترن، یک پدیده بین فرهنگی را بررسی میکند.
آکیرا کوروساوا گفت: “من از دنیای یاکوزا بسیار خسته شدهام. بنابراین برای حمله به شرارت و غیر منطقی بودن آنها و کاملاً آشفته کردن آنها، من سامورایی فوقالعادهای را ایجاد کردم که میفونه نقش آن را بازی کرد.
او خود یک فرد خارجی بود، نوعی قانون شکن، که به او امکان میداد اگر گاهی بیپروا رفتار کند، انعطافپذیر عمل کند.
فقط چنین سامورایی تخیلی که بسیار قدرتمندتر از یک سامورایی واقعی است میتواند با این گانگسترها در بیافتد. فیلم به نوعی از آنجا تکامل یافت.”
راشومون (1950)
فیلم (Rashomon) براساس ادغام دو داستان کوتاه به نامهای در یک بیشه (In A Grove) و راشومون (Rashomon) نوشته ریونوسوکه آکوتاگاوا است. این فیلم یک تحقیق فلسفی قدرتمند در مورد سرشت منطق است. داستان فیلم متمرکز بر یک رویداد خاص مربوط به یک راهزن به نام تاجومارو (با بازی توشیرو میفونه افسانهای) است، و آن را از دیدگاههای مختلف به صورت غیرخطی بازگو میکند.
مخاطبان بینالمللی از قدرت سینمای ژاپن آگاه شدند و راشومون حتی در سال 1952 موفق به دریافت جایزه افتخاری اسکار شد. میراث شاهکار کوروساوا، نه تنها در سینما بلکه حتی در حوزه نظریه حقوقی بسیار عظیم است.
تکنسین روشنایی و برق Genkon Nakaoka توضیح داد که چگونه یک صحنه به ظاهر جزئی چهار ساعت طول کشید: “چیز دیگری که کارگردان به خاطر آن از من تعریف کرد، آن صحنه با بازی Machiko Kyo بود. او سوار اسب شده و نقابش باز میشود. فیلمبرداری این صحنه حدود چهار ساعت طول کشید … چون باید به طور مساوی در سمت راست و چپ باز میشد وگرنه کارگردان قبول نمیکرد.”
زیستن (1952)
ایکیرو با تلفیق زیبای زندگی و مرگ، در فیلم زیستن (Ikiru) داستان یک کارمند اهل توکیو را دنبال میکند که میفهمد به دلیل سرطان معده تنها یک سال دیگر زنده است. او در تلاش برای یافتن معنایی در مقابل مرگ، شروع به ساخت زمین بازی کودکان در محله فقیرنشین آلوده میکند. آکیرا کوروساوا در مورد معنای زنده بودن سخت کاوش میکند، سوالی که از قضا فقط در هنگام مرگ سر برمیآورد.
کوروساوا در حالی که در مورد ریشههای فیلم صحبت میکرد، توضیح داد: “گاهی اوقات به مرگ خود فکر میکنم. من فکر میکنم که دیگر نیستم … و از همین افکار است که ایده ساخت ایکیرو آمد.”
هفت سامورایی (1954)
داستان حماسی فیلم (Seven Samurai) آکیرا کوروساوا که در قرن شانزدهم ژاپن رخ میدهد، سفری سه ساعته به دنیای سامورایی است.
این یک کشمکش بین رمز افتخار محافظهکارانه و سختگیرانه بهترین جنگجویان قرون وسطایی ژاپن و بیقانونی راهزنان است که از نظر اخلاقی فاسد و انگلی در طبیعت هستند. هفت سامورایی این فیلم آخرین خط دفاعی در برابر فساد اجتناب ناپذیر نظم اجتماعی است.
کوروساوا قراردادهای تئاتر نو را به طرز ماهرانهای به یک رسانه پست مدرن ترجمه میکند: سینما. وجود فیلم خود به محلی برای درگیری تبدیل میشود که در تلاش است آن را به تصویر بکشد، فضایی پرتنش که دو آرمان آشتیناپذیر را در خود جای داده است.
آکیرا کوروساوا نوشت: “اغلب در مورد این واقعیت که من از بیش از یک دوربین برای فیلمبرداری یک صحنه استفاده میکنم بسیار صحبت میشود.این از زمان ساخت هفت سامورایی آغاز شد، زیرا پیشبینی دقیقاً آنچه در صحنه حمله راهزنان به روستای دهقانان در طوفان شدید و باران اتفاق میافتد، غیرممکن بود.”
“اگر من آن را به روش سنتی شات به شات فیلم میگرفتم، هیچ تضمینی برای تکرار هر اقدامی دقیقاً به همان شیوه برای بار دوم وجود نداشت. بنابراین من از سه دوربین به طور همزمان استفاده میکردم. نتیجه بسیار موثر بود، بنابراین من تصمیم گرفتم که از این روش در درامهای کم اکشن نیز استفاه کنم، و سپس از آن برای فیلم من در ترس زندگی میکنم (1955) استفاده کردم.”
مطالب مرتبط
مطالب اخیر
نقد و بررسی سریال House of the Dragon (خاندان اژدها)
House of the Dragon (خاندان اژدها) یک مجموعه تلویزیونی آمریکایی رو به پخش در ژانر درام فانتزی است که توسط…
بررسی بازی Cult of the Lamb (فرقه بره)
Cult of the Lamb (فرقه بره) یک بازی اکشن ماجراجویی است. و توسط توسعه دهنده مستقل Massive Monster ساخته شده…